مىكند. در كتاب كافى از امام صادق (عليه السلام) در ضمن روايتى مفصل آمده است كه فرمود:
" در آن روز هر كس از فرزندان على (عليه السلام) كه در مدينه باشد به مكه گريزند تا در آنجا به صاحب امر ملحق گردند و صاحب امر رهسپار عراق شده و لشكرى را به مدينه گسيل دارد تا مردم آن سامان در امنيت بسر برند و مردم دوباره به مدينه برگردند. " (1) آنچه محتواى اين روايت را تأييد مىكند آن است كه اهل مدينه نظاره گر لشكر سفيانى بوده و وقوع معجزه فرو رفتن آنان در زمين را مشاهده كرده و ضعف حكومت حجاز و چه بسا سقوط آن بعد از واقعه فرو رفتن سفيانيان را ديده و شاهد موج پشتيبانى افكار عمومى از حضرت مهدى (عليه السلام) بودهاند... علاوه بر همه اينها احساس مردم مدينه اين است كه امام از خود آنان است.
همانطور كه ملاحظه مىكنيد اين روايت نشان مىدهد كه در آن دوره امام شخصا به مدينه وارد نمىشود، بلكه سپاهى را به آنجا اعزام مىكند. اين احتمال به واقعيت نزديك تر است.
به هر حال روايات، حاكى از آن است كه خداوند، حجاز را به دست حضرت آزاد مىسازد و اين بدان معنى است كه عناصر باقيمانده حكومت ضعيف حجاز سقوط كرده و بقاياى نيروهاى سفيانى شكست مىخورند. احتمال دارد آزاد سازى حجاز و بيعت مردم آن سامان با حضرت، بعد از استيلاى امام (عليه السلام) بر مكه و پس از وقوع معجزه فرو رفتن سفيانيان باشد.
با قرار گرفتن سرزمين حجاز تحت فرمانروائى امام، قلمرو دولت آن بزرگوار با وجود مخالفانى در عراق، كشورهاى يمن، حجاز، ايران و عراق را دربرمىگيرد.