جمله اينكه چهره درنده خوى حكام حجاز و نيروهاى كافر حامى وى را براى مسلمانان آشكار مىسازد و زمينه را براى نهضت حضرت مهدى (عليه السلام) كه بيش از دو هفته بعد آغاز خواهد شد، فراهم مىسازد. در اثر اين جنايت وحشيانه و شتابزده، پشيمانى و ضعف بر تمام تشكيلات حكومتى آن سامان، سايه مىافكند.
ماجراى شهادت اين جوان نيك سرشت در مكه، در احاديث متعدد شيعه و سنى و بيشتر در منابع شيعه مطرح شده و از او بعنوان " جوان " يا " نفس زكيه " ياد شده و برخى روايات نام وى را محمد بن حسن ذكر كردهاند، از امير مؤمنان (عليه السلام) روايت است كه فرمود:
" آيا نمىخواهيد شما را خبر دهم از آخرين فرمانرواى حكومت خاندان فلان؟ گفتيم: چرا اى امير مؤمنان. فرمود: كشته شدن بيگناهى در سرزمين حرم توسط قومى از قريش. سوگند به خدائى كه دانه را مىشكافد و جان ها را مىآفريند بعد از اين واقعه بجز پانزده شب، حكومتى براى آنان باقى نماند، پرسيديم: آيا پيش از اين حادثه يا بعد از آن اتفاقى رخ مىدهد؟ فرمود: در ماه رمضان صيحه آسمانى كه شخص بيدار را به وحشت افكند و خوابيده را بيدار سازد و دختران را از پشت پرده بيرون آورد. " (1) از آنجا كه معناى جمله " قومى از قريش " نامفهوم است، به نظر مىرسد كه در اين عبارت، خطائى صورت گرفته باشد. در روايتى طولانى كه ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده چنين آمده است:
" قائم به ياران خود فرمايد: اى قوم! اهل مكه مرا نمىخواهند، ولى من شخصى را به سوى آنان مىفرستم تا آنگونه كه شايسته است بر آنها حجت را تمام كند. از اين رو حضرت يكى از ياران خود را فراخوانده و مىگويد به مكه برو و اين پيام را به مردم برسان و بگو: اى مردم مكه، من پيام آور فلانى براى شمايم، كه چنين مىگويد: ما اهل بيت رحمت، كانون رسالت و خلافت الهى و سلاله محمد (صلى الله عليه وآله) و از تبار