استوار و پولادين و در برابر تندبادها و طوفانها استوارند. از نبرد، خسته و افسرده نشده و ترس و وحشت برايشان مفهومى ندارد. همواره بر خدا توكل كنند و فرجام نيكو از آن تقوا پيشگان است. " (1) آنان پس از قيام و نهضتشان، از دشمنان (ابرقدرتها) مىخواهند كه در امورشان دخالت نكنند ولى نمىپذيرند:
" حق را مىجويند، اما به آنان سپرده نمىشود، بار ديگر خواستار آن شوند، اما راه به جائى نبرند، با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش گرفته، و به مبارزه روى آورند. آنگاه حقوقشان را به رسميت شناسند، اما اين بار، آنها نپذيرند، تا دست به قيام زنند. و پرچم نهضت را رها نكنند تا به دست صاحب شما (يعنى حضرت مهدى (عليه السلام)) بسپارند. كشته هاى آنان شهيدند (2). " به گفته روايات دو شخصيت موعود به نامهاى خراسانى كه فقيه يا رهبر سياسى است و شعيب بن صالح، جوانى گندم گون، با ريش كم پشت از اهالى رى، كه فرمانده نظامى است ظهور مىكنند و پرچم خود را به امام (عليه السلام) تسليم و در حركت ظهور حضرت، با سپاه او مشاركت كرده و شعيب بن صالح به فرماندهى كل نيروهاى حضرت منسوب مىشود.
همچنين روايات حركتى را به تصوير مىكشند كه در سوريه و توسط عثمان سفيانى آغاز مىشود. او از هواداران غرب و هم پيمان يهوديان است و تمام سوريه و اردن را تحت فرمان خود قرار مىدهد:
" خروج سفيانى حتمى است، اين خروج از آغاز تا پايان، پانزده ماه به طول انجامد. شش ماه آن را به جنگ و كشتار پردازد و وقتى پنج منطقه را به تصرف خود درآورد، تنها مىتواند نه ماه بر آن مناطق فرمانروائى كند، نه يك روز بيشتر! " (3)