كوچكى از ناحيه مشرق بيرون آيد و با مردى از نسل ابو سفيان و لشكريانش مبارزه كند و مردم را به طاعت مهدى سوق دهد. " (1) بنى عباس در نهضتشان تلاش كردند تا روايات درفشهاى سياه را به سود خود بر ضد بنى اميه معنا كنند و به مردم بقبولانند كه جنبش، حكومت و درفشهاى برافراشته آنان همان چيزى است كه در روايات پيامبر (صلى الله عليه وآله) بشارت داده شده و مهدى (عليه السلام) از خاندان آنهاست، از همين رو ابو جعفر منصور عباسى پسرش را مهدى نام گذاشت و سعى فراوان نمود تا قضات و راويان گواهى دهند كه اوصاف حضرت مهدى كه از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل شده بر پسرش منطبق است....
سرگذشت عباسيان در ادعاى مهدويت و انتخاب پرچم و لباسهاى سياه در كتب تاريخ ضبط شده است اين ترفند عباسيان در اوائل، مقدارى به سود آنها تمام شد، اما اين حيلهگرى به سرعت توسط دانشمندان، راويان حديث و امامان (عليهم السلام) كشف و حقيقت، روشن گرديد. زيرا هيچيك از آنان داراى صفات حضرت مهدى (عليه السلام) نبودند و آنچه را پيامبر (صلى الله عليه وآله) وعده فرموده بود بدست آنان تحقق نيافت و هيچكدام نتوانستند حتى در كاخ خود عدالت را برقرار سازند!
به گفته برخى روايات، آخرين خلفاى عباسى معترف بودند كه مسأله ادعاى مهدويت پدران آنها از ريشه و اساس جعلى و دروغ بوده است.
به نظر مىرسد ادعاى مهدويت در حوادث پايانى قرن اول هجرى زمينه مناسبى داشته، زيرا مسلمانان تحت سلطه بنى اميه سختى هاى زيادى را متحمل و عملا مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) را لمس مىكردند، به همين جهت نقل رواياتى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) مبنى بر مظلوميت اهل بيت و بشارت به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) در بين