نداى آسمانى است كه به نام حضرت در روز بيست و سوم ماه رمضان به گوش جهانيان مىرسد.
سيف پسر عميره چنين مىگويد:
" نزد منصور (خليفه عباسى) بودم. او بى مقدمه خطاب به من گفت: اى سيف بن عميره، به يقين منادى از آسمان ندا خواهد داد و نام مردى از فرزندان ابو طالب را خواهد خواند. گفتم: اى امير المؤمنين جانم فداى شما باد! آيا به اين سخن ايمان داريد؟ گفت: آرى، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، اين همان چيزى است كه به گوش خود شنيده ام.
گفتم: اى امير مؤمنان، اين حديث را پيش از اين نشنيده بودم.
گفت: اى سيف، آنچه شنيدى حق است. وقتى آن حادثه به وقوع پيوندد، نخستين كسانى كه نداى آسمانى را پاسخ دهند مائيم، چرا كه آن ندا، مردى از عموزادگان ما را مىطلبد!
گفتم: مردى از فرزندان فاطمه (عليها السلام)؟
گفت: آرى اى سيف. اگر اين سخن را از محمد بن على (امام محمد باقر (عليه السلام)) نشنيده بودم، اگر تمام مردم روى زمين هم برايم نقل مىكردند، نمىپذيرفتم. اما گوينده اين خبر، محمد بن على است " با اين نداى آسمانى، حضرت ارتباط با برخى از ياران خود را آغاز مىكند و پس از آن، در همه جاى عالم سخن از " مهدى موعود " بر زبانها جارى مىگردد. سينه ها مالامال از مهر و محبت او مىشود. دشمنان از ظهورش بيمناك و جستجو براى دستيابى به آن وجود مبارك را آغاز مىكنند.
ميان مردم شايع مىشود كه او در شهر مدينه است. حكومت حجاز يا نيروهاى خارجى، از سپاه سفيانى كه در سوريه مستقر است يارى مىطلبد تا شايد بتواند بر اوضاع داخلى مسلط شده و جنگهاى قبيله اى حجاز را پايان دهد.
سپاهيان سفيانى وارد مدينه مىشوند. آنها هر مرد هاشمى را كه مظنون به نظر برسد دستگير و زندانى و بسيارى از آنان و هوادارانشان را به قتل مىرسانند. بر