خداوند صورت آن يك نفر را به پشت سر برگرداند تا باقيمانده آنها را بترساند و برحذر دارد. آن روز تأويل اين آيه شريفه محقق خواهد شد: " اى كاش مىديدى هنگامى كه آنان وحشت زدهاند و برايشان چاره و گريزى نيست و از مكانى نزديك گرفته شوند.
سفيانى صد و سى هزار نفر به سوى كوفه روانه مىكند، بخشى از آنها در روحاء و فاروق و در جايگاه مريم و عيسى (عليهما السلام) در قادسيه فرود مىآيند و هشتاد هزار تن از آنان رهسپار كوفه مىشوند. محلى كه قبر حضرت هود (عليه السلام) در نخيله در آن قرار دارد و در روز عيد به كوفه حمله مىكنند. در آن روز رهبر مردم شخص ظالم و ستمگرى است كه به او ساحر و جادوگر مىگويند و او از شهرى به نام زوراء (بغداد) در ميان پنج هزار كاهن و پيشگو خروج مىكند. در كنار پل آن هفتاد هزار نفر را مىكشد بگونهاى كه مردم از فراوانى خون و بوى اجساد، سه روز از نزديك شدن به فرات خوددارى مىكنند. آن روز دختران با عفافى را كه چهرهشان توسط ديگران ديده نشده به اسارت مىگيرند و بر محملها سوار نموده به مكانى در نزديكى نجف مىبرند.
سپس صد هزار نفر مشرك و منافق از كوفه خروج كرده و بى هيچ مانعى وارد دمشق مىشوند. همان شهرى كه " ارم ذات العماد " است يعنى دارايى قصرها و ستونهاى برافراشته.
پرچمهائى از مشرق زمين به اهتزاز درآيند كه از جنس پنبه، كتان و حرير نيستند، اين پرچمها نشان و مهر سيد بزرگ را برخوردارند و مردى از آل محمد (عليهم السلام) (امام زمان) آنان را فرماندهى مىكند. روزى كه در مشرق به حركت درآيند بوى عطرشان چون مشك در مغرب به مشام رسد و هراس و وحشت به مدت يك ماه، پيشاپيش آنها حركت مىكند.
از سوى ديگر فرزندان خلافكار سعد در كوفه به خونخواهى پدرانشان حكومت را در دست گيرند تا آنكه سواران مردى به نام حسين چون اسبان تيز تك بر آنها بتازند در حالى كه ژوليده، غبار آلود و گريانند.
يكى از آنها با چشمان اشك بار پاى بر زمين كوبد و گويد: از امروز به بعد ديگر نشستن سزاوار نيست.
خداوندا ما توبه كار و متواضع بوده و در پيشگاه ربوبى تو سر فرود آورده و پيشانى بر خاك مىساييم. آنها همان بزرگانى هستند كه خداوند چنين توصيفشان كرده است. " همانا خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را