است. اين روايت همچنين بيانگر ورود نيروهاى خراسانى به عراق است كه زمينه ساز حركت امام مهدى (عليه السلام) هستند. به نظر مىرسد كه اين روايت مجموعه اى از روايت هاى راويان مختلف در رابطه با موضوع مورد بحث باشد.
از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: " اى مردم! از من بپرسيد پيش از آنكه فتنه اى از شرق چون شتر لجام گسيخته جهان را پس از يك مرگ و حيات (و يا پس از كشت و كشتار) لگدمال كند يا آنكه فتنه اى در مغرب زمين چون آتش در هيزم خشك افتد و فرياد انتقام و خونخواهى سر دهد، چون ايام بگذرد و چرخ فلك بگردد، به ستوه آمده و گوييد: چه شده است؟ آيا او مرده؟ به كجا رفته است؟ آن روز است كه تأويل اين آيه روشن گردد: " سپس پيروزى بر آنها را بار ديگر به شما برگردانديم و شما را با ثروت و پسران يارى كرده و جمعيت شما را بيش از آنان قرار دهيم.
اين فتنه نشانههايى دارد: نخست آنكه كوفه با كمين و خندق محاصره و در كوچه ها، گوشه خانه هاى آن سنگربندى شود و مساجد، چهل شب تعطيل گردد. آنگاه سه پرچم در اطراف مسجد بزرگ كه شبيه پرچمهاى هدايت هستند، به اهتزاز درآيند. آن روز قاتل و مقتول هر دو در آتشاند. كشت و كشتار فراوان و مرگ ها سريع شود. در آن حال انسانى پاك همراه هفتاد تن در پشت كوفه به قتل رسد و شخصى ديگر در ميان ركن و مقام (در كنار خانه كعبه) سر بريده شود و شخصى به نام، اسبغ مظفر، به همراه عده زيادى از انسانهاى شيطان صفت در محل " بيعة الاصنام " كشته شوند.
علامت ديگر، خروج سفيانى با پرچم سبز (يا سرخ) و صليب طلائى است، فرمانده او شخصى از قبيله كلب است. دوازده هزار سوار، سفيانى را در راه مكه و مدينه همراهى كنند. فرمانده او شخصى از بنى اميه بنام خزيمه است. چشم چپ او نابينا و فقط پوستى بر آن است. بسيار دنيا طلب است او بدون شك پيش مىرود تا در مدينه فرود آيد. مردان و زنانى از آل محمد (عليهم السلام) را در خانه اى در مدينه كه به آن خانه ابو الحسن اموى مىگويند، زندانى كند. سپس گروهى را در پى مردى از آل محمد (عليهم السلام) فرستد كه عده اى از مستضعفين در مكه به رهبرى مردى از غطفان گرد او جمع شدهاند. تا آنكه در ميان سنگ هاى سفيد در منطقه بيداء فرود آيند، اما ناگهان زمين آنها را در خود فرو برد. هيچكس از آنها جز يك نفر نجات نيابد.