حديثى است كه حجم بيشتر آن را روايات منقوله از آن بزرگوار تشكيل مى دهد از اينرو به نام آن امام همام (عليه السلام) شهرت يافته است در اين كتاب روايى احاديث قوى وضعيف و اسرائيليات نيز رخنه نموده است و نمى توان تمام آن را به امام (عليه السلام) مستند دانست در اينجا به مناسبت روش تفسيرى اهل بيت (عليه السلام) را مى آوريم:
شيوه تفاسير اهل بيت (عليه السلام) هنگامى كه به روش تفاسير اهل بيت (عليه السلام) نظر مى افكنيم در مى يابيم كه آنان در فهم دلالى آيات، بر عرف عام تكيه مى كنند و از تأويلات دور از ذهن و نامتناسب، با سياق عام و خاص آيات، دورى مى گزينند و اين مطلب به آن معنى نيست كه هر كسى مى تواند قرآن را بر حسب آنچه از ظاهر آن مى فهمد تفسير كند بلكه مراد و مقصود آيات در آنچه حروف والفاظ آنها دلالت مى كند منحصر نيست. و لزوما بايد نكات و امور ديگرى نيز مد نظر قرار گيرد كه چه بسا از نظر ما پوشيده و مخفى است براى دانستن آنها به كسانى كه خداوند، علم و معرفت را به آنان عنايت كرده است بايد مراجعه شود و اينان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليه السلام) اويند كه مصداق بارز قول حق تعالى هستند در آن شريفه كه مىفرمايد: * (و ما يعلم تأويله إلا الراسخون في العلم) *. (1) تفاسير اهل بيت (عليه السلام) ويژگى خاصى دارد و هر كس كه در اين دانش به پژوهش و بررسى بپردازد با آن برخورد مى كند و مى بيند كه اهل بيت (عليه السلام) بسيارى از آيات را به وجود خودشان تفسير مى كنند يا به ولايت و دوستى برگشت مى دهند و اين امر موجب آن شده است كه برخى اين تهمت را بزنند كه ائمه (عليه السلام) قصد داشتند كتاب اعتقادى از قرآن را فراهم سازند كه اختصاص به خود آنان داشته باشد. ليكن حقيقت، خلاف آنست كه گفته اند زيرا تفسير آيه به خودشان يا به آنچه كه به آنان برگشت دارد از باب تطبيق مفاد آيه بر كاملترين فرد است و آنان بارزترين مصاديق به شمار مى آيند و اين امر مراد و مفهوم آيه را از مقصد عام خود بيرون نمى برد وفي المثل امام صاد (عليه السلام) هنگامى كه امت