سپس رو به من فرمودند: بصرى! پاسخهاى نامه ها را بياور. با خود گفتم اين هم نشانهء دوم تنها نكتهء ابهامى كه در قضيه باقى مانده بود نشانهء سوم بود كه در تاريكى و ابهام خود باقى مانده بود. يكى از حضار سؤال كرد اين بچه كى بود؟ جعفر گفت: من نه هرگز او را ديده ام و نه او را مى شناسم! من منتظر حل مشكل خود بودم و آن مشكل هم به اين ترتيب حل شد: همگى نشسته بوديم ناگاه جمعى از شيعيان قم وارد شدند و سراغ امام حسن عسكرى (عليه السلام) را گرفتند وقتى از جريان رحلت امام آگاه شدند، بسيار متأثر و ناراحت شدند. پرسيدند: پس وظيفهء ما چيست؟ و به كى بايد مراجعه كنيم؟ عده اى جعفر را نشان دادند. به او سلام گفتند و تسليت دادند سپس اظهار نمودند همراه ما نامه و اموالى هست لطفا بفرمائيد نامه ها از كيست؟ و مقدار پول چقدر است؟
جعفر بلند شد و در حالى كه لباسهاى خود را تكان مى داد از مجلس خارج شد و با خود مى گفت: مردم از ما غيب هم مطالبه مى كنند! و در آن لحظات حساس من از طرف امام عصر (عليه السلام)، اسامى نويسندگان نامه و مبلغ پولى كه در ميان هميان بود گفتم و امام (عليه السلام) افزودند كه جمعا هزار دينار اشرفى است كه ده دينار آن پوچ و بى اعتبار است. گفتند آن آقايى كه تو را مأمور كرده است، امام و پيشواى ما هم اوست.
جعفر پس از اين اتفاق پيش خليفه رفت و گزارش قضيه را پيش معتمد برد. معتمد از آن تاريخ مأمورين خود را بر منزل امام گسيل داشت تا كمال مراقبت را از آن بزرگوار به عمل آورند و خود هميشه مترصد اوضاع خاندان امام بود و جمعى از كنيزان امام عسكرى (عليه السلام) را بازداشت نمود و خانوادهء قاضى شهر را مأمور رسيدگى به اوضاع آنان نمود ". (1) پاسخ يك سؤال اكنون از نظر خوانندهء محترم عبور مى كند كه نماز خواندن امام (عليه السلام) بر جنازهء پاك پدر بزرگوارشان به چه ترتيبى بوده است؟ با آن همه مراقبتها و شدت عملى كه از طرف