11. توحيد چيست؟
سهل بن زياد مى گويد: در مورخهء 255 ه. ق نامه اى به محضر ابى محمد (عليه السلام) نوشتم در آن نامه به عرض رساندم: سرور من! اصحاب ما در مورد " توحيد " و خداشناسى اختلاف نموده اند برخى به جسم بودن، برخى به صورت بودن خدا، اعتقاد پيدا كرده اند اگر صلاح دانسته باشند كه به من، حد و مرزى را نشان دهند كه از آن عبور نكنم بسيار ممنون خواهم بود و احسانى در حق اين كوچك انجام داده اند.
امام (عليه السلام) با خط و إمضاى خود مرقوم فرمودند: " شما از توحيد و خداشناسى سوال نموده بوديد گرچه اين سوال از شما به دور است ولى بدان: خدا واحد، احد و يكتا است كه نه صاحب فرزند و نه خود او زاده شده است و نه نظير وكفوى دارد او خالق و آفريننده است ولى مخلوق و آفريده شده نيست، او است كه تصوير انجام مى دهد ولى خود صورت نيست، ثنا و توصيف او بسيار بالا است اسماء او خيلى وارسته تر از آنست كه شبيه و نظيرى داشته باشد او همان خود او است و ديگرى نيست چيزى همانند او نيست و او شنوا و بينا است ". (1) 12. نجات از زندان ابو هاشم جعفرى مى گويد: به امام حسن عسكرى (عليه السلام) از تنگى زندان وسنگينى زنجير شكايت نامه اى نوشتم: امام (عليه السلام) در پاسخ مرقوم فرمودند: " تو نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند ".
من درست موقع ظهر آزاد شدم، به همان ترتيبى كه امام (عليه السلام) مرقوم فرموده بودند:
نماز ظهر را در خانه ام برگزار نمودم ". (2) 13. حجب و حياء باز ابو هاشم جعفرى مى گويد: " بسيار در تنگنا بودم نامه اى به امام (عليه السلام) نوشتم ولى خجالت كشيدم مسائل مالى را مطرح سازم هنگامى كه به منزل رسيدم ملاحظه كردم