مهدى موعود مى شناسند كه به موجب اخبار متواتره از طريق عامه و خاصه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) خبر داده بود و او را امام دوازدهم مى دانند.
بدين سبب بود كه امام يازدهم بيش از ديگر پيشوايان معصوم تحت مراقبت دستگاه خلافت درآمده بود و خليفهء وقت تصميم گرفته بود به هر ترتيبى شده است به داستان امامت شيعه، خاتمه دهد و درب اين خانه را براى ابد به روى مردم ببندد، يكى از آن شيوه ها اين بود.
در تاريخ مى خوانيم هنگامى كه خبر بيمارى امام را به " معتمد " خليفه ى وقت رساندند طبيب نزد آن حضرت فرستاد و چند تن از معتمدان و چند نفر از قضات را به منزل او روانه ساخت كه پيوسته ملازم و مراقب اوضاع داخلى منزل بوده باشند. (1) و پس از شهادت امام دستور داد خانه را مورد تفتيش قرار داده و قابلهها، كنيزان آن حضرت را مورد معاينه قرار دهند و تا دو سال مأمورين آگاهى خليفه، در امر پيدا كردن خلف و جانشين آن بزرگوار، مشغول فعاليت و تجسس بودند تا به كلى مأيوس شدند ". (2) خضوع در برابر شخصيت معنوى موقعيت اجتماعى و وضع روحانى آن پيشواى معصوم (عليه السلام)، به حدى در سطح بالا بود كه دستگاه خلافت با آن همه مظالم و تعدياتى كه داشت باز نمى توانست خود را در برابر شخصيت معنوى و مقام روحانى آن حضرت، بى تفاوت نشان دهد بلكه به احترام افكار عمومى و به عنوان جلب توجه مردم هم كه بود، خود را مجبور مى دانست كه گاهى در برابر عظمت معنوى آن حضرت، خاضع و فروتن باشد مگر آنكه مصلحت سياسى يا اجتماعى ايجاب كند كه از اين روش، عدول نمايد.
موقعيت اجتماعى آن بزرگوار از داستانى كه بيشتر مورخين در شرح حال آن بزرگوار مرقوم داشته اند، بيشتر روشن مى گردد: مرحوم " صدوق " در " اكمال الدين " و " شيخ مفيد " در " ارشاد " و جمعى ديگر از احمد پسر عبيدالله خاقان فرماندار و نمايندهء خليفه عباسى در