روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حركت درآمد و سراپا فرياد و ناله گرديد و بازارها تعطيل و مغازهها بسته شد.
بنى هاشم، ديوانيان، امراى لشكر، قاضيان شهر، شعرا، شهود و گواهان و ساير مردم براى شركت در مراسم تشييع حركت كردند، سامراء در آن روز يادآور صحنهء قيامت بود!
وقتى جنازه آمادهء دفن شد، خليفه برادر خود، " عيسى بن متوكل "، را فرستاد تا بر جنازهء آن حضرت نماز بگزارد. هنگامى كه جنازه براى نماز روى زمين گذاشتند، عيسى نزديك رفت و صورت آن حضرت را باز كرد. و به علويان و عباسيان و قاضيان و نويسندگان و شهود نشان داد و گفت: اين " ابومحمد عسكرى " است كه به مرگ طبيعى درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خليفه نيز شاهد بوده اند!! بعد روى جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند، و فرمان داد براى دفن ببرند... ". (1) تلاش مذبوحانهء جعفر كذاب " ابو الأديان " مى گويد: من از خدمتگزاران امام عسكرى (عليه السلام) بودم و نامههاى آن حضرت را به شهرها مى بردم. در مرضى كه امام با آن از دنيا رفت، به خدمتش رسيدم. حضرت نامههايى نوشت و فرمود: اينها را به " مدائن " مى برى، پانزده روز در سامراء نخواهى بود، ر روز پانزدهم كه داخل شهر شدى، خواهى ديد كه از خانهء من ناله و شيون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرور من! اگر چنين شود، امام بعد از شما كيست؟ فرمود هر كس بر جنازهء من نماز گزارد، قائم بعد از من او است. گفتم: نشانهء ديگرى بفرماييد. فرمود: هر كس از آنچه در ميان هميان (كمربند) است خبر دهد، او امام بعد از من است. هيبت و عظمت امام مانع شد كه بپرسم: مقصود از آنچه در هميان است چيست؟