روزه و نماز در زندان " ابن صباغ مالكى " و " علامه شبلنجى " كه هر دو از دانشمندان اهل تسنن مى باشند دربارهء دوران زندان امام حسن عسكرى (عليه السلام) نقل مى كنند: " رفقاى زندانى او چنين گزارش مى دهند كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) در زندان روزه مى گرفت هنگام افطار هم از غذايى كه خدمتگزار امام، به زندان مى آورد افطار مى نموديم.
ابو هاشم هم زندانى امام مى گويد: من هم با امام روزه مى گرفتم روزى در وسط روز، ضعف بر من غلبه كرد به غلام خود دستور دادم كه كيك (غذاى مخصوصى كه از سبوس حبوبات تهيه مى كردند) بياورد. به محل خلوتى رفتم آن را خوردم و آب نوشيدم بى آنكه فردى متوجه روزه خوارى من شده باشد و سپس به جمع زندانيان پيوستم وقتى امام به من نگريست تبسم بر لب مبارك ايشان نقش بست و فرمود افطار كردى خجالت مى كشى؟ اين امر هرگز خجالتى ندارد هنگامى كه مشاهده نمودى ضعيف شدهاى و خواستى قوت پيدا نمايى پس گوشت بخور چون كيك كه قوت ندارد و من مى خواهم شما سه روز پشت سر هم روزه نگيريد چون بدن آدم وقتى در اثر روزه، رو به ضعف و سستى نهاد تا سه روز قوت و نيرو به خود نمى گيرد ". (1) گزارشى از زندان ابن هاشم از پدرش او هم از عيسى پسر فتح نقل مى كند: " هنگامى كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) را وارد زندان نمودند كه ما هم در آن محبوس بوديم به من فرمودند: شصت و پنج سال و يك ماه و دو روز عمر و زندگى نموده ايد. گفتم: آرى. چون كتابى داشتم كه در پشت آن تاريخ ولادت من ثبت شده بود، نگاه كردم ديدم همانطور است كه امام مى فرمايند. سپس فرمودند آيا فرزندى نصيب شما شده است؟ گفتم: نه. دست به دعا بلند كرد عرض نمود خدايا! به او فرزندى عنايت فرما كه كمك و بازوى او باشد فرزند كمك خوب و بازوى تواناى پدر است، سپس انشاد كردند هر كسى كه بازو و مددكارى