كه امام (عليه السلام) 100 دينار به منزل من فرستاده است و در نامه اش مرقوم فرموده است: " در صورتى كه تو احتياج داشته باشى خجالت مكش و پنهان مدار اميد است تو به آنچه دوست دارى رسيده باشى ". (1) 14. نيازى به ملاقات خليفه نيست عمر بن ابى مسلم گويد: مردى به نام " سيف بن ليث " از مصر به سامراء آمد مى خواست به " مهتدى " حاكم عباسى تظلم نمايد در مورد ملكى كه فردى به نام شفيع خادم از او تصرف نموده و حق او را نمى داد ما به او اشاره نموديم كه نامه اى به امام ابو محمد بنويسد تا در تسهيل امر او راهى نشان دهد.
امام (عليه السلام) در پاسخ نامه مرقوم فرمودند: " نگرانى نيست ملكت را به خودت برمىگردانند، لزومى ندارد پيش سلطان به روى، تو آن وكيلى را كه موكل زمين تو است ملاقات نما و او را با سلطان اعظم كه همان خداوند آفريدگار جهانيان است بترسان! " اين شخص كه ملكش، مغصوب واقع شده بود به سراغ وكيل رفت او گفت به هنگام خروج تو از مصر نامه اى به تو نوشته ام و از تو خواسته ام كه زمينت را به خودت برگردانم پس آن زمين را به حكم قاضى (ابن ابى الشوارب) و با شهادت شهود، به صاحب ملك برگرداند و ديگر نيازى پيدا نكرد تا به حضور " مهتدى " خليفه عباسى برود. (2) 15. نامهء امام به يكى از علماى بزرگ شيعه در قم از جمله مكاتبات امام (عليه السلام) با اصحاب خود، نامه اى است كه آن گرامى به " على بن حسين بن بابويه قمى " يكى از بزرگان فقهاى شيعه، مرقوم فرموده اند، و متن آن چنين است:
" بسم الله الرحمن الرحيم ألحمد الله رب العالمين والعاقبة للمتقين والجنة للموحدين والنار للملحدين، ولا عدوان الا على الظالمين، ولا اله الا الله احسن الخالقين، والصلوة على خير خلقه محمد وعترته الطاهرين ".