را بر حرم او مى بندند تا به زعم خود به كلى اسم و رسم او را فراموش و از دلها بيرون سازند از اين قبيل جنايتها فراوان مى شنيد. آرى او هنوز پنج ساله بود كه در مدينه اين قبيل گزارشها و اخبار ناراحت كننده را مى شنيد يا با چشم خود مى ديد.
محمد بن عبد الله استاندار مدينه در ضمن نامه اى به متوكل چنين گزارش داد:
" اگر شما را به مكه و مدينه نيازى هست على بن محمد را از اين ديار، بيرون ببريد چون اكثر مردم اين مناطق را، مطيع و شيفتهء اخلاق و روش خود، ساخته است ". (1) حركت به سوى سامراء در حضور پدر متوكل به يكى از امراى لشكر خود به نام " هرثمة بن أعين " مأموريت داد تا امام هادى را از مدينه به سامراء (2) جلب كند و از روى سياست نامه اى در كمال توقير و احترام به آن حضرت، نوشت كه مورخان تاريخ نگارش آن را سال 242 هجرى تعيين كرده اند. (3) متوكل عباسى در آن نامه تقاضاى حركت و ملاقات آن حضرت را نمود و به ظاهر احترامات و مراسم ادب را به جا آورد ولى در واقع امر، آنچه توانائى داشت در فراهم آوردن وسائل اهانت و هتك حرمت كوتاهى و مضايقه نداشت. نخست او را چند روز در كاروانسرايى جاى داد، سپس بارها در خارج از فرصتهاى مناسب، احضار كرد، يا امر به تفتيش خانه و منزل او داد كه در يكى از آن تفتيشها وقتى مأمور تجسس از تفتيش بى اساس خود، نتيجه نمى گيرد از امام پوزش مى طلبد و مى گويد: " معذرت مى خواهم كه بدون اجازه وارد منزل شده و موجبات اذيت شما را فراهم ساختم، ولى چه كنم