فراهم مى ساختم.
هنگامى كه به منزل ابى محمد (عليه السلام) رسيديم غلام امام بيرون آمد و گفت على بن ابراهيم و فرزندش وارد شوند. وقتى وارد شديم و سلام عرض كرديم به پدرم فرمودند چرا تا به حال تأخير كرده اى و پيش ما نيامده اى؟ عرض كردم خجالت مى كشيدم كه با اين حال، شما را زيارت نمايم مدتى در حضور او بوديم وقتى اجازهء مرخصى گرفتيم غلام آن حضرت بيرون آمد و كيسهاى به پدرم داد و گفت اين پانصد درهم است كه با دويست درهم آن لباس و با دويست درهم آن آذوقه و با صد درهم آن مخارج خود را فراهم ساز! ولى به عراق نرو بلكه به سوى " سورا " برو و از آنجا زنى اختيار كن و به من 300 درهم عنايت فرمودند. وقتى به " سورا " رسيدم و زنى اختيار كردم 4000 دينار به من رسيد با اين حال من از " واقفيه " (1) هستم.
ابن الكروى راوى حديث گويد:
من به او گفتم آيا دليلى روشن تر از اين مى خواهى كه تو را قانع سازد؟ گفت تو راست مى گويى ولى عادتى است كه ما آن را پيش گرفته ايم. (2) جود و بخشش او خاندان رسالت به مسائل مادى و زندگى از آن نظر توجه و عنايت داشته اند كه بتوانند بوسيلهء آن رضايت و خشنودى پروردگار را جلب كنند يا گرهى از مشكلات زندگى مردم را باز كنند، از اين رو در خرج و مصرف آن در موارد رضايت پروردگار عالم كوچكترين مضايقه و خوددارى نداشتند به عنوان نمونه چند مورد از بذل و احسان