مطلب مسلما از ساحت قدس پروردگار دور است و شايسته مقام خدايى نيست و يا براى آن است كه معصيت كننده از اعمال بد خود منزجر شود و توبه نمايد كه بعدها مرتكب معاصى نشود و اعمال زشت و قبيح بجا نياورد، اين هم فرضش در صورتى ممكن است كه تكليفى باشد و حال آنكه در آن عالم، نه امريست و نه نهى و نه تكليفى).
و آن حدود و تعزيراتى كه در شرع براى اشخاص گناهكار وارد شده و معين گرديده، نازل منزله نهى است كه آنان را از اعمال ناشايست باز دارد، چه اگر نبود اين حدود مشروعه، محققا اشخاص شرور و نادان، متجرى در معاصى مى شدند (و از قتل نفس و هتك عرض و ضبط اموال مردم، خوددارى نمى كردند) زيرا عموم مردم، ناچار بايد مقيد به يك قيدى باشند تا مخل آسايش ديگران نشوند و باعث اختلال نظام عالم نگردند، كه در اينجا يا بايد مقيد به قيد عقل باشند، (زيرا انسان عاقل، پيرامون كردار زشت و عمل ناشايست نمى گردد و يا بايد مقيد به قيد شرع شوند تاترس ازنكال دنيوى و عذاب اخروى، مانع شرارت و فساد آنها گردد.) آيا نمىببنى آن كسى كه آزاد از قيد شرع و قيد عقل هر دواست تحمل عقوبت فسادى كه مرتكب شده است را ندارد و اصولا نظام احوال عالم به دست انسان لا ابالى و آزاد از قيد عقل و شرع مختل مى گردد.
اين رساله به يارى حق تعالى پايان يافت.
* * *