در علم حق مشخص است آنها ترك كننده آن اعمال مورد نهى هستند.
پس امر، سبب وقوع فعل است، نسبت به آن كسانى كه در علم حق معين بوده است كه بجا آورنده اعمال خيرند و نهى، سبب تنفير و زجر است، نسبت به آن اشخاصى كه مرتكب اعمال قبيح مى شوند، زيرا اگر (امر) نبود بجا آورنده كار خير، مايل و راغب به آن اعمال خير نمى شد و اگر (نهى) نبود بجا آورنده اعمال قبيح، منزجر و متنفر نمى گرديد.
براى آنكه مطلب، بهتر واضح شود مى گوييم كه: اگر ما تمام شرور و فساد عالم را به صد قسم فرض كنيم، در صورت بودن نهى، پنجاه جزء آن واقع مى شود و لكن در صورت نبودن نهى، ممكن بود كه كليه شرور و فساد، ظاهر گردد. و همچنين است در طرف خيرات كه با بودن امر، نصف آن بجا آورده مى شود و در صورتى كه اگر امر نبود، اصلا عمل خيرى به حيز ظهور نمى رسيد.
و اما مدح و ستايشى كه در كتب سماوى وارد شده است، براى تحريض و ترغيب بجا آورنده خيرات است كه باز آن اعمال خير را تكرار كند و غفلت نورزد و آن را ترك نكند.
مذمت و سرزنشى هم كه در شرايع انبيا ديده مى شود به جهت آن است كه كننده كار زشت، آن را ترك كند و ديگر مرتكب اعمال ناشايست نشود، و همچنين براى كسانى كه هنوز اقدام به امور قبيح ننموده اند و لكن ممكن است كه بعدها مرتكب گردند، به واسطه اين مذمتها آنان را متنبه ساخته و بواسطه اين نهى آنها را باز داشته و از عاقبت وخيم آن مطلع نمود. (به آنكه متكلمين مى گويند: (عقاب) عبارت است از غل و زنجير كردن و مكرر او را به آتش سوزانيدن و كژدم و مار به جان او انداختن، زيرا اين نوع از اعمال، سزاوار است يا براى كسى كه بخواهد از دشمن خود انتقام كشد و تلافى دشمنى او را نمايد تا به جهتش تشفى قلب حاصل شود، در حالى كه