اگر از اين بيمار دو پزشك، عيادت كرده باشند و تشخيص و نسخه شان مخالف يكديگر باشد، يعنى يك نسخه، مفيد و شفابخش بيمار، و نسخه ديگر، مهلك و كشنده باشد، بايد گفت دو سرنوشت مختلف در انتظار اين بيمار است و از آن نظر كه از جانب بيمار، هم امكان انتخاب اين نسخه موجود است و هم امكان انتخاب آن نسخه، پس از نظر بيمار، هىچكدام از اين دو سرنوشت، حتمى نيست.
گو اينكه بالأخره يكى از آنها را انتخاب خواهد كرد و انتخاب آن بستگى به يك سلسله علل آشكار و پنهان دارد، ولى اين جهت، موجب سلب اين امكان نمى گردد، يعنى در عين اينكه يكى بالخصوص انتخاب مى شود، امكان اينكه انتخاب نشود و به اصطلاح امكان استعدادى انتخاب نسخه مخالف، موجود و محفوظ بوده است.
پس سرنوشتهاى گوناگون در كار است و اين سرنوشتها مى توانند جانشين يكديگر بشوند، جانشين شدن آنها نيز به حكم سرنوشت است. على هذا اگر كسى بيمار بشود و دارو بخورد و نجات پيدا كند، به موجب سرنوشت و قضاء و قدر است. و اگر دارو نخورد و رنجور بماند و يا داروى زيان بخش بخورد و بميرد، باز به موجب سرنوشت و قضاء و قدر است. و اگر هم از محيط بيمارى، دورى گزيند و مصون بماند، باز به حكم سرنوشت و قضاء و قدر است. بالأخره هر چه انجام دهد، نوعى سرنوشت و قضاء و قدر است و نمى تواند از حوزه قضاء و قدر بيرون بماند. مولوى مى گويد:
همچنين تأويل قد جف القلم * بهر تحريض است بر شغل اهم پس قلم بنوشت كه هر كار را * لايق آن هست تأثير و جزا كژ روى جف القلم، كژ آيدت * راستى آرى، سعادت زايدت چون بدزدد، دست شد، جف القلم * خورده باده، مست شد، جف القلم