گوسفندان فرارى مىدهى! آيا فرمانى از رسول خدا دارى كه چنين كنى؟! آنگاه مردى كه مسئول بيعت گرفتن است فرياد زند: ساكت شو و الا به خدا قسم گردنت را خواهم زد، در اينجا قائم (عليه السلام) به او مىگويد:
اى فلان ساكت باش، آرى به خدا سوگند فرمانى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دارم، سپس حضرت دستور مىدهد تا صندوق كوچكى را نزد او بياورند، آنگاه فرمان رسول خدا را براى وى (بيرون آورده و) مىخواند، پس شخص معترض خطاب به امام گويد: خداوند جان مرا فداى تو گرداند. اجازه دهيد تا (به قصد عذرخواهى) سر مباركتان را بوسه زنم، سپس ميان دو چشم حضرت را مىبوسد و مىگويد: اجازه دهيد تا با شما تجديد بيعت كنيم. حضرت بار ديگر با آنان بيعت مىكند " (1) از اين بيان كوتاه مىتوان فهميد كه كسانى كه حضرت آنان را از بين مىبرد گروه هاى مختلفى از شيعه و سنى طرفدار سفيانى و مخالفان حضرتند كه در ميان آنان مجموعه اى از احزاب، گروهك ها، مردم عادى و حتى علما و دانشمندان منحرف را مىتوان مشاهده كرد و به شكل طبيعى در ميان آنان مزدوران غربى را نيز مىتوان ديد.
پس از اين مرحله، كشور عراق در سايه حكومت امام زمان (عليه السلام) براى مدتى طولانى نفس راحتى مىكشد و در نقش جديد خود بعنوان مركز جهانى و بعنوان پايتخت فرمانروائى قائم آل محمد (عج) جلوه خاصى يافته و قبله گاه دل و ديده مسلمانان جهان و محل رفت و آمد گروه هاى مختلف مىگردد.
در آن زمان كوفه، سهله، حيره، نجف و كربلا محله هاى يك شهر بزرگ را تشكيل مىدهند كه نام آن بر سر زبانها و در دل ملت هاى جهان جا مىگيرد و مردم از دورترين نقاط عالم در شب جمعه آهنگ آن ديار مىكنند تا بتوانند صبح روز بعد، جهت اقامه نماز جمعه به امامت حضرت مهدى (عليه السلام) در مسجد جهانى او كه داراى