وقتى جنازهء آمادهء دفن شد خليفه برادر خود " عيسى بن متوكل " را فرستاد تا بر آن گرامى نماز بگزارد، هنگامى كه جنازهء را براى نماز زمين گذاشتند عيسى نزديك رفت و صورت آن حضرت را باز كرد، و به علويان و عباسيان و قاضيان و نويسندگان و شاهدان نشان داد و گفت: اين ابو محمد عسكرى است كه به مرگ طبيعى درگذشته است و فلان ... و فلان... از خدمتگزاران خليفه شاهد بوده اند!!
از آنچه نقل شد آشكار است كه امام در جامعه چه موقعيتى داشته و حكومت چرا نگران بوده است؟ و نيز معلوم مى گردد خليفه از برملا شدن مسموميت و قتل امام وحشت داشته و با زمينه سازى قبلى كوشيده است شهادت امام را يك مرگ طبيعى و در بستر وانمود سازد، آرى، ستمگران وجود امامان معصوم را براى سلطنت خود خطرناك مى دانستند و براى خاموش كردن انوار آن پيشوايان راستين، تا آنجا كه مى توانستند با مراقبت شديد آنان را از جامعه جدا نگه مى داشتند و سرانجام به قتل آنان اقدام مى نمودند.
معتمد عباسى پس از شهادت امام عسكرى (عليه السلام) در ظاهر با تقسيم ميراث امام ميان مادر امام و برادر جعفر، كوشيد وانمود كند از امام عسكرى فرزندى نمانده است، تا شيعيان از وجود امام بعدى نوميد گردند، و در پنهان مأمورين خود را بر آن داشت كه از هر طريق جستجو كنند و اگر به فرزندى دست يافتند دستگير نمايند، مأمورين خليفه بر بازماندگان امام خيلى فشار وارد ساختند، ولى نتوانستند بر امام قائم (عليه السلام) دست يابند و خداى متعال او را محفوظ و از كيد ستمگران در امان داشت، و هر چند امام حجة بن الحسن المهدى (عليه السلام) براى ايمنى از شر ستمگران از تماس آشكار با مردم و حضور علنى در جامعه خوددارى فرمود و به فرمان الهى غيبت اختيار كرد اما شيعيان و خواص امام عسكرى كه امام قائم را بارها در خردسالى ديده بودند به وجود او اطمينان داشتند، و در وفات امام عسكرى (عليه السلام) نيز امام قائم (عليه السلام) در حياط خانهء پدر ظاهر شد و " جعفر " را كه مى خواست بر