باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:
" وقتى او (مهدى) به ثعلبيه (نام مكانى در عراق) رسد، مردى از بستگان وى كه از لحاظ جسمانى و شجاعت قوىترين مردم، بعد از حضرت است برخيزد و گويد، اى آقا! چه مىكنى؟ به خدا قسم كه تو مردم را همچون گوسفندان از جلوى خود مىرانى (يعنى همچون شبان و يا گرگ كه گله گوسفند را رم مىدهد) آيا به فرمان پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) چنين كنى يا به چيز ديگر؟ در اين هنگام شخصى كه عهده دار بيعت (يعنى مسئول گرفتن بيعت از مردم براى امام) مىگويد: ساكت مىشوى يا گردنت را بزنم، آنگاه قائم فرمايد: اى فلان خاموش باش، آرى به خدا سوگند من منشورى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با خود دارم، اى فلان آن صندوقچه را بياور، صندوق را نزد او آورد و امام منشور پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بخواند، در اين هنگام مرد معترض گويد: فدايت شوم اجازه بده سرت را ببوسم، امام سر را جلو مىبرد و او بين دو چشم وى را بوسه مىدهد و مىگويد خدا مرا فداى تو گرداند دوباره با ما تجديد بيعت كن، امام مجددا با آنها بيعت مىكند " (1) بى ترديد نشانه و يا نشانههائى وجود دارد كه ياران امام پى مىبرند، آن نامه همان منشور معروف پيامبر (صلى الله عليه وآله) است اما درخواست مجدد آنها براى تجديد بيعت بدين جهت است كه ايراد و اعتراض آنها خود نوعى اخلال در بيعت محسوب مىشود.
ممكن است برخى، مجازات و قتل ستمگران از سوى امام (عليه السلام) را سنگدلى و افراط در كشتار تعبير كنند اما در واقع آن اقدام امام، مانند يك عمل جراحى است كه براى پاكسازى جامعه اسلامى و ساير جوامع جهانى از لوث وجود سركشان و ستم پيشگان ضرورت دارد و بدون آن هرگز بساط ظلم برچيده نشده و عدالت حاكميت نخواهد يافت و اگر امام (عليه السلام) با سياست ملايمت و گذشت، رفتار نمايد هرگز ترفندها و توطئه هاى جديد مستكبران از بين نخواهد رفت. زيرا ستمگران در