جوامع كنونى همچون شاخه هاى خشكيده يك درخت، بلكه مانند غده سرطانىاند كه براى نجات بيمار چاره اى جز ريشه كنى آن وجود ندارد، هر چند اين كار دشوار باشد.
و اما آنچه موجب آرامش خاطر ترديد كنندگان در اين سياست مىگردد اين است كه اولا امام عهدنامه معروفى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) با خود دارد و ثانيا خداوند به آن حضرت دانش و آگاهى خاصى نسبت به باطن مردم و شخصيت آنان عنايت مىفرمايد و حضرت در پرتو اين نور الهى به اشخاص مىنگرد و هدايت آنها را مىشناسد و دواى دردشان را مىداند، از اين رو بيم آن نمىرود افرادى كه اميد هدايتشان وجود دارد بدست امام (عليه السلام) كشته شوند، همچنانكه خداوند در داستان خضر و موسى (عليه السلام) دليل كشته شدن آن جوان بدست خضر (عليه السلام) را جلوگيرى از به كفر و طغيان كشاندن والدين جوان بيان كرده است. علاوه بر آن روايات نشانگر اين است كه خضر (عليه السلام) با حضرت مهدى (عليه السلام) ظاهر شده و از ياران و همكاران او خواهد بود و حضرت مهدى (عليه السلام) قطعا از علم لدنى (علم ناآموخته الهى) كه خضر در اختيار دارد نيز برخوردار است. خداوند مىفرمايد: " ما او را از جانب خود رحمت بخشيديم و او را علم و الهامى بىواسطه آموختيم " (1) آن دو بزرگوار از اين نعمتهاى الهى در بارور ساختن بذر خوبى ها و دفع شر از مؤمنان و ريشه كنى فساد و تباهى پيش از آنكه درخت پليدى گردد، استفاده مىكنند.. به احتمال قوى فعاليت هاى خضر (عليه السلام) و يارانش در حكومت مهدى (عليه السلام) آشكار و علنى است و آن بزرگواران بر مردم حق ولايت داشته و مىتوانند در قوانين، مقررات و اوضاع ظاهرى آن حكومت، حق نقض داشته باشند. در روايات آمده