هجوم دژخيمان متوكل در دل شب است كه خانهء پدر را در مدينه منوره مورد بازجوئى و تفتيش قرار داده اند تا آن را به خليفه گزارش كنند و اين صحنهء ناراحت كننده يك تصوير تاريك، و مبهم از اوضاع آن روز را، در ذهن معصوم وى ترسيم مى كند.
متوكل عباسى از توجه معنوى مردم به خاندان رسالت بيمناك بود او مشاهده كرد كه مردم با طيب خاطر و علاقهء قلبى حاضر هستند از فرمان آن خاندان، بدون انتظار پاداش مادى اطاعت و فرمانبردارى كنند او در دل خود رنج مى برد، سعايتهاى چاپلوسان و اطرافيان خوش گذران او اين رنج و ناراحتى را چندين برابر مى كرد آنان به عنوان خوشايند خليفه اظهار مى داشتند بعيد نيست: على بن محمد (امام هادى پدر بزرگوار امام حسن عسكرى) روزى قصد انقلاب و تظاهر را داشته باشد و هيچ بعيد نيست كه اسلحه و تداركات آن روز را از همين امروز، تهيه كند از اينرو قهرا نامه ها و اسنادى كه حاكى از اين گونه روابط و فعاليتها باشد در منزل او به دست خواهد آمد اين قبيل افكار و تحريكات بهانه مى شد كه متوكل در سال 243 هجرى دستور دهد در دل شب بى اطلاع و بى سابقه بعد از آنكه نيمى از شب گذشته است و همه در بستر گرم خود آرميده اند عده اى از مأمورين وارد خانهء امام شوند و آن را كاملا مورد تفتيش قرار دهند.
آنان به اطاق مخصوص امام يورش مى بردند مشاهده مى كند كه امام (عليه السلام) اطاقى را خلوت كرده و در را به روى خود بسته با لباس مخصوص بر روى ريگ و سنگ ريزه نشسته و به راز و نياز و ذكر پروردگار عالم و تلاوت قرآن اشتغال دارد پس از اطاق امام، ديگر اطاقها را مورد بازرسى قرار مى دهند از آنچه كه مى خواستند اثرى نمى يابند ولى در برابر ديدگان اهل خانه در دل شب خود امام را به حضور متوكل مى برند.
وقتى كه امام وارد بر متوكل شدند مشاهده نمودند او در صدر مجلس بزم نشسته و در دست گيلاس شراب مشغول مى گسارى است دستور داد امام را پهلوى او بنشانند امام نشست متوكل (با بى شرمى) جام شراب را كه در دست داشت، به امام تعارف كرد امام هادى (عليه السلام) امتناع كرد و فرمود: " قسم به خداوند عالم، شراب هرگز داخل خون و گوشت و بدن من، نگشته است مرا معاف دار ". متوكل گفت پس شعر خوبى براى ما بخوان