نهضتهاى خشونت آميز، نتائيج طبيعى فعاليتهاى مختلف، تحت جريان و تلاشهاى انقلاب و بالاتر از همه موضع گيرىهاى سازشكارانه " اهل الحديث ومرجئه " در زمينههاى فوق، همه در اين دوران قرار داشت. وجود اين اوضاع پيچيده و چند بعدى، صعود امامت جعفر صادق (عليه السلام) را به تعالى و در دجه اى والاتسهيل كرد كه از اين پيش براى پدر و پدر بزرگش نيل به آن امكان نداشت... ".
او در تشريح و بررسى اين اوضاع خاطرنشان مى سازد: " وقتى كه حكومت خودكامه اموى و روش بى بند و بار زندگى آنان، انتظارات مسليمن را به خصوص پس از قتل عام كربلا، ناكام كرد مسلمانان به تصور و انديشه در عقيده مهدويت پرداختند، مهدى را رهبرى مى دانستند كه مستقيما به وسيلهء خدا هدايت مى شد قتل عام كربلا و كشتن حسين (عليه السلام) تنها نواده باقيمانده پيامبر، خراب كردن خانه كعبه، محاصره مدينه و اعمال مصائب و رنجها نسبت به كوفيان هوادار على (عليه السلام) زمينههاى كافى براى انتظار قيام مهدى (عليه السلام) را فراهم ساخت گرچه خوانخواهى فرزند پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرياد اصلى و محور همه اين جريانها بود، اتخاذ سياست تقيه و عدم درگيرى در ماجراهاى سياسى كه امام زين العابدين (عليه السلام) داشت موجب شد كه كوفيان نا آرام هوادار خاندان پيامبر به كسب حمايت اخلاقى از يكى ديگر از اعقاب على (عليه السلام) بپردازند.
خلاصه آنكه عصر زندگى آن بزرگوار، دوران گسترش تعليم و تربيت، آغاز نهضت فكرى اسلامى و طليعهء دانشهاى گوناگون مذاهب، فرق ونحل و ملل و عصر بروز آراء و عقائد بود و زمينه براى نشر علوم و فرهنگ اسلامى آماده تر و مستندتر، و خلفاء آن روز بر خلاف گذشتگان تمايلى به بحث و گفتگو نشان مى دادند هر چند كه به اقتضاى زمان و تحت تأثير شرايط و مقتضيات زمان و مكان باشد.
پيشواى ششم ما، هرج و مرج و پايان عصر امويان را غنيمت شمرد و به تبليغ آيين پيامبر اسلام به بهترين وجه همت گماشت. آموزشهاى لازم و راهنمائىهاى ارزنده او ديوارهاى ابهام و مشكلات را فرو ريخت وآئين واقعى محمد (صلى الله عليه وآله) را طرح ريزى و نشان داد به حدى كه آئين اسلام را آئين جعفرى و او را پايه گزار و مؤسس اين مكتب ناميدند.