ودراعه سفيد بر سر نهاد وطره آن را در ميان هر دو شانه بازگذاشت وغزه كه در مصلى آن را پيش روى مبارك حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم فرو مى بردند در دست گرفت ونعلين در پاى مبارك كرد وبدين صورت ناگاه همچو آفتاب درخشان كه از سراپاى وجود مباركش نور تابان بود از خانه طلوع كرد وبه آواز بلند فرمود: الله أكبر الله أكبر. تمامى خلايق خود را از اسبها بينداختند وبه يك دفعه با آن حضرت به تكبير درآمدند وآن حضرت پياده نعلين پوشيده روان شد وهر قدم كه مى آمد يك نوبت تكبير مى فرمود وخلايق نيشابور تمامى به تكبير درآمدند تا به غايتى كه در وديوار مملكت با آن حضرت به تكبير آمدند وفرياد گريه وفغان تكبير از مردمان برآمد وحالتى غريب ظاهر شد گوئيا همه عالم در تكبير وتحميد وتسبيح درآمدند. وبه هر قدم كه آن حضرت تكبير مى فرمود آن حالت زيادت مى شد وافغان وغوغاى مردم وگريه وتضرع ونياز ايشان روى در افزونى مى نهاد ومأمون در خانه خود نشسته بود. مقربان او در رفتند وآن حال را حكايت كردند، با مأمون گفتند كه خود را درياب كه اگر حضرت امام بدين طريقه به مصلى مى رسد ديگر هرگز كسى بر تو سلام خلافت نخواهد كرد.
مأمون كسى نزد امام فرستاد وامام در راه مصلى بود وگفت خليفه مى گويد كه ترا زحمت داشتيم ومكلف ساختيم به خانه خود بازگرد. حضرت امام از راه بازگشت وبا اصحاب خود فرمود: من نگفتم كه ايشان طاقت نمى آورند. چون حضرت امام بازگشت مأمون سوار شد ونماز عيد بگزارد ودر اين فقره اشارت نموده شد كه او اقتدا در همه امور به حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم مى فرموده.
أبي الحسن علي بن موسى الرضا الإمام القائم الثامن كنيت آن حضرت ابوالحسن است همچو كنيت حضرت امير المؤمنين عليه السلام، وآن حضرت را اولاد بوده وامام محمد جواد عليه السلام كه بعد از آن