واين مختصر احتمال آن نمى كند.
صاحب كشف الغمه در كتاب خود روايت مى كند كه حضرت امام عليه السلام هر صباح به ديدن مأمون خليفه مى فرمود وجميع خلايق عالم از اشراف بنى العباس وقواد ولشكر وقضات وعلما وامراى عرب واكابر قريش بر درگاه مأمون حاضر بودند وعادت حاجيان بود كه چون حضرت امام عليه السلام پيدا مى شد هيچ كس را پيشتر از آن حضرت باز نمى دادند وچون آن حضرت را مى ديدند استقبال مى كردند ووظايف خدمت بجا مى آوردند وچون حضرت نزديك پرده مى رسيد پرده را برمى داشتند تا حضرت امام در مى رفت.
روزى حاجبان با يكديگر گفتند: خوب است كه ما همچنين مبالغه در تعظيم على ابن موسى مى كنيم وديگر امراى عباسى وبرادران واقوام خليفه چون مى آيند تعظيم نمى كنيم، امروز اتفاق كنيم كه چون او بيايد ما اصلا برنخيزيم وپرده جهت او برنداريم تا ببينيم كه او چه مى كند. چون حضرت امام به درگاه آمد ايشان بر خلاف عادت خود استقبال نكردند وتعظيم لايق بجا نياوردند. چون حضرت امام نزديك پرده رسيد هيچكس پرده را برنداشت. في الحال بادى پيدا شد وتمامى پرده ها را برداشت تا آن حضرت پيش مأمون رفت باد ساكن شد. چون آن حضرت بيرون فرمود همچنان بادى عظيم برخاست وپرده ها برداشت. حاجبان دست آن حضرت را ببوسيدند واستحلال نمودند ودانستند كه آن حضرت امام به حق است ووارث انبياست كه حق تعالى باد را در فرمان آن حضرت كرده، همچنانكه در حكم سليمان بود.
في الجمله اوقات آن حضرت با مأمون بدين نسق مى گذشت تا آنكه بنى العباس با مأمون مخالفت كردند ودر بغداد ابراهيم بن مهدي را كه عم مأمون بود خليفه ساختند واحوال ممالك بر مأمون شوريده شد وبعضى از امرا از تقصيرات فضل بن سهل شمردند وخاطر مأمون را با فضل متغير ساختند ودر امر لايت عهد حضرت