حضرت امام است فرزند آن حضرت بوده ولقب آن حضرت رضا است.
گويند مأمون خليفه او را رضا لقب نهاده ودر كتاب عهد كه به خط مأمون است نوشته: وجعلت له الامرة الكبرى من بعدي وسميته الرضا. يعنى گردانيدم از براى او امارت بزرگتر از پس از خود، ونام نهادم او را رضا.
واز القاب آن حضرت امام قائم ثامن است. اشارت است بدان حديث كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم در باب دوازده امام فرموده كه هشتم ايشان امام موعود ايشان خواهد بود وبر تقدير صحت آن حديث، مراد آن نيست كه ولايت عهد مأمون بدو مفوض شد زيرا كه آن تمام نشد بلكه مراد آن خواهد بود كه آنچه از آثار ظاهره امامت است از اظهار علوم غريبه واقامت حجج باهره وبراهين ثابته از آن حضرت خواهد شد.
الشهيد بالسم في الغم والبؤس، المدفون بمشهد طوس آن حضرت شهادت يافته به زهر در غم وخون وملال وآن حضرت مدفون است در طوس. واين اشارت است به سبب شهادت آن حضرت ومحل دفن جسد مطهر آن حضرت.
روايت كرده اند كه چون امر بيعت ولايت عهد تمام شد آن حضرت در خراسان پيش مأمون ساكن شد وهر روز به ديدن مأمون مى رفت ومأمون آن حضرت را تعظيم بسيار مى كرد ودر مشكلات علوم از آن حضرت استفاده مى كرد وعلما وحكما وفقها وارباب ادب كه در مجلس مأمون حاضر مى شدند از جميع علوم از آن حضرت استكشاف مشكلات ومعضلات مى نمودند وآن حضرت رساله اى در حفظ صحت جهت مأمون بنوشت به التماس او، ومأمون فرمود تا آن را به طلا نوشتند ورساله را ذهبيه نام كردند وحكايات مجالس ومحاضرات آن حضرت با مأمون وحاضران مجلس او وفائق شدن آن حضرت در جميع احوال طولى دارد