مى فرموده.
روايت كرده اند كه چون امر ولايت عهد تمام شد ومأمون خليفه در هر امرى از امور اقتدا بدان حضرت مى كرد ودر وقت قبول خلافت آن حضرت شرط كرده بود كه در مدت حيات مأمون او را به هيچ امر از امور ولايت وايالت وامور متعلقه به خلافت تكليف نكنند چون عيد اول درآمد صباح عيد مأمون كسى را نزد حضرت امام عليه السلام فرستاد كه هر چند ما شرط كرده ايم كه ترا به هيچ امر تكليف نكنيم اما امروز روز عيد است چنان مى خواهيم كه امروز نماز عيد بگزارى تا مردمان بدانند كه ولايت عهد به تو مفوض شده.
حضرت امام در جواب فرمود كه: من شرط كرده ام كه مرا به هيچ امر از امور متعلق به خلافت تكليف نكنند وامامت عيد از امور متعلقه به خلافت است. التماس دارم از امير المؤمنين كه مرا از اين امر معاف دارد. مأمون در جواب فرستاد كه خاطر ما چنين مى خواهد كه سيرت تو در نماز عيد بدانيم. مردمان به تو وسيرت تو اقتدا كنند وترا از اين امر معاف نمى داريم. بعضى از محبان حضرت امام گفتند: در اين امر مبالغه حاجت نيست، حضرت امام نماز بگزارند وخاطر خليفه را بدست آورند.
حضرت امام فرمود: ايشان طاقت آن را نداشته باشند.
في الجمله از مبالغه وتكليف بسيار قبول فرمود ومأمون حكم كرد كه تمامى اكابر وبنى العباس وقواد لشكر وامراى عرب وبزرگان قريش وعامه علما ومحدثان وقضات وطبقات خلايق بر درگاه حضرت امام عليه السلام روند وهمراه حضرت امام متوه عيدگاه شوند واين حال در نيشابور بود. چون خلايق تمامى به درگاه آن حضرت جمع شدند وتصور داشتند كه او بر سيرت خلفا وصورت ايشان در موكب خلافت به عيدگاه خواهد فرمود آن حضرت صورت وطريقه كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم روز عيد به مصلى مى فرمود عمل نمود. غسل كرده وگيسوهاى مبارك را در پس سر انداخت وجامه هاى سفيد تا نصف ساق بپوشيد