چهار الف بايد نهاد والف اول اشارت بدانكه الف است وحرف اول والف دوم اشارت بدانكه صفحه اول است والف سوم اشارت بدانكه خانه اول است. ودر خانه دوم سه الف بايد نهاد ويك ب زيرا كه حرف وسطر وصفحه بر حال خود است وخانه اول به دوم متبدل شده، وبر اين قياس عمل بايد كرد تا آخر حروف واين را جامعه جفر كبير گويند زيرا كه جامع جميع آن چيزى است كه در او احتمال تركيب واقع مى شود. اين است صورت جامعه. اما وجه دلالت اين صور خطى بر مدلولات عملى آن مخصوص أهل بيت است وجميع ائمه اثنى عشر اين دلالت را مى دانسته اند وما اين دلالت را نمى دانيم. اما طرق احتمالات وجه دلالت را في الجمله مى فهميم واگر تفصيل كنيم اين كتاب برنتابد.
القصه حضرت امام عليه السلام از ساير ائمه مزيد مهارت در اين استنباط كامل وفايق بوده، چنانچه روايت كرده اند كه در زمانى كه مأمون خليفه آنح حضرت را از مدينه طلب نمود جهت آنكه ولايت عهد خود بدو تفويض كند سبب طلب آن بود كه مأمون چون از برادر خود محمد امين پرداخت وطاهر بن الحسين كه او را ذو اليمينين گويند به بغداد آمد از خراسان، ومحمد را به قتل آورد وعالم جهت مأمون مسخر شد وزير مأمون فضل بن سهل نام داشت. [او كه] مردى بسيار داناى صاحب تجربه بود برادر خود را حسن بن سهل به حكومت بغداد فرستاد وحسن بن سهل از امراى عرب نبود ومردى منجم وصاحب قلم بود. امراى عرب كه در طرف كوفه وعراق بودند به امارت او راضى نمى شدند وبر سادات علوى اتفاق مى كردند وبر مأمون خروج مى نمودند ودر هر مملكتى علوى خروج كرد وكار بر مأمون تنگ شد وهر چند از فضل بن سهل سبب اختلاف حال مملكت سؤال مى كرد فضل حقيقت حال را با او نمى گفت كه اين بواسطه آن است كه امراى عرب از حكومت حسن بن سهل استنكاف مى نمايند وبا علويان اتفاق مى كنند وخروج مى نمايند بر مأمون.
چون حال علويان قوت گرفت وحال دولت مأمون اختلال پذيرفت فضل بن