توجيه قابل قبولى براى آن وجود ندارد مگر اينكه از همين افراد باشد و خداوند دلهاى آنان را در پيروى از وى به يكديگر پيوند دهد تا با قدرت و عظمت تمام دعوت خود را آغاز كند و مردم را به پذيرش آن وادار سازد. اما به غير اين روش، مانند اينكه فردى از افراد فاطمى در گوشه اى از جهان بدون حمايت قدرت و صرفا به خاطر انتساب به اهل بيت بخواهد دست به چنين دعوتى بزند، نمىتواند موفق باشد " (1) با آنكه ابن خلدون اعتقاد به حضرت مهدى (عليه السلام) را به شكل جدى رد نكرده اما آن را بعيد دانسته و در تعدادى از رواياتش ترديد كرده است. ا ز همين رو دانشمندان، نظرات وى را نسبت به يك عقيده اسلامى كه روايات فراوانى بر اثبات آن وجود دارد، ناروا و انحرافى دانسته و او را مورد سرزنش قرار داده و گفتهاند كه او يك مورخ است و تخصصى در شناخت روايت ندارد تا بتواند به تحليل و اجتهاد آن پردازد. بزرگترين نقدى كه در رد ابن خلدون ديده ام كتاب " الوهم المكنون من كلام ابن خلدون " است كه توسط دانشمند محدث احمد بن صديق مغربى در بيش از يكصد و پنجاه صفحه به رشته تحرير درآمده و در مقدمه آن نظريات دانشمندان علم حديث را در صحت و تواتر روايات حضرت مهدى (عليه السلام) بيان كرده و سپس اشكالات ابن خلدون به اسناد روايات را يك به يك پاسخ گفته و آنها را بى اساس و ضعيف دانسته و روايات مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) را تا يكصد روايت كامل كرده است.
ب: كتابى به نام " لا مهدى ينتظر بعد الرسول خير البشر " (بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله) مهدى اى نيست كه انتظارش رود) توسط شيخ عبد الله محمود رئيس دادگاه هاى