الحسن (عليه السلام) است. چهار سال و پنج ماه و هفت روز از سن مباركش گذشت كه پدرش امام حسن عسكرى (عليه السلام) از دنيا رحلت فرمود. و بدنبال آن حكومت وقت سخت در جستجوى بازماندگان آن حضرت برآمد تا آنها را از بين ببرد و آثار نبوت و ولايت را در زمين محو سازد، و اراده الهى بر اين بود كه ثمرهء نبوت و آخرين ذخيرهء معنويت از دستبرد ستمكاران محفوظ بماند. و در اين جا بود كه مسألة غيبت پديد آمد. و غيبت داراى دو فصل اساسى است. يكى غيبت صغرى، به مدت هفتاد و چهار سال و يكى هم غيبت كبرى كه پايانش را فقط خدا مى داند، و پايان اين غيبت روز عدل جهانى و روز تكامل انسانيت خواهد بود.
امام حسن عسكرى (عليه السلام) به احمد بن اسحق فرمود: اى احمد، آنقدر غيبتش طول خواهد كشيد كه اكثر معتقدينش دچار ترديد مى شوند و سرانجام هم اكثر آنان از دين برگشته و گمراه مى گردند.
اى احمد! اين رازى است از رازهاى پنهانى و غيبى است از غيبهاى الهى جانشينش را گرفته بود، مى خواست تا امام بعد از آن حضرت را بشناسد و از اسم و رسمش باخبر گردد.
امام حسن (عليه السلام) او را راهنمائى فرمود، و رازى بزرگ را در برابر او مكشوف ساخت، و اين راز در وجود فرزندش مهدى خلاصه مى شد. فرمود: اى احمد، اين فرزند، امام بعد از من است و او است كه جهان را سرشار از عدالت مى كند، پس از آنكه در تاريكى ظلم و ستم غرق شده باشد. اى احمد، او از ديده ها پنهان مى گردد و اين غيبت آن چنان طولانى خواهد بود كه حتى اكثر معتقدينش نيز در وجودش شك خواهند كرد، و سرانجام هم به گمراهى خواهند افتاد. و اين هم يكى ديگر از رازهاى الهى است. رازى بزرگ و در عين حال اميد بخش. در آغاز سخن گفتيم كه او در وجود خود رازها و اسرارى نهان داشت، تولدش، غيبتش، هدف و برنامهاش، و بالأخره حكومت جهانى و عدالت اميد بخشش همه و همه رازهائى است كه گذشت زمان، بايد پرده از روى آن بردارد و گفتيم كه او با تولد خود نظريهء " حكومت واحد جهانى " را به دنيا آورد. به انتظار و اميد آن روز