3. ابن روزبهان پس از بيان حكايت شفا يافته " اسماعيل هرقلى " به وسيلهء امام زمان (عليه السلام)، مىنويسد:
و اين فقير را از شوق آن جمال، هنگام كتابت اين غزل روى نمود:
در رهى ديدم مهى، حيران آن ماهم، هنوز * عمر رفت و من مقيم آن سر راهم، هنوز چو نسيم صبحگاهى بر من بى دل گذشت * من نسيم وصل آن مه را هوا خواهم، هنوز مىفزايد مهر او هر روز در خاطر مرا * گر چه من كاهيدهام از درد، مىكاهم هنوز گر چه آه آتشينم خرمن جان سوخته * مىرود تا اوج گردون، آتش آهم، هنوز شوق آن ديدار، غافل كرده از عالم، مرا * تو مپندارى كه من از خويش آگاهم، هنوز انتظار " شاه مهدى " مىكشد عمرى امين * رفت عمر و در اميد طلعت شاهم، هنوز الها! پروردگارا! حيا! قيوما! به حرمت جاه و جلال و عزت و كمال اين دوازده امام معصوم پاك كه ما را طلعت مبارك امام محمد مهدى موعود نصيب فرما و از فيض و بركات آن حضرت ما را محروم مگردان.
اللهم صل على سيدنا محمد وآل سيدنا محمد، سيما الإمام الموعود محمد المهدى المنتظر و سلم تسليما، و سلم وبارك عليهم وأنزل تحياتك وبلغ صلواتنا، و سلامنا إليهم. (1) 4. چشم گنهكار / جواهرى (وجدى) بيا كه نوبت ديدار ما رسيد بيا * در انتظار تو شد ديده ام سپيد بيا به بوى وصل تو اى گلبن مراد دلم! * چو غنچه پيرهن صبر را دريد بيا به مهر ماه تو اى آفتاب تا صبحم * دو چشم منتظر من نيارميد بيا به جاى اشك ندامت، كه شرم دارم از آن * مرا زچشم گنهكار خون چكيد بيا بيا مپيچ سر از كشتنم كه دست قضا * مرا براى همين كار آفريد بيا اميد برق نگاه تو كشت " وجدى " را * شتاب كن به ره اى مايه ى اميد بيا