شاعرانى مانند: كثير، سيد حميرى را بوجود آورد. و اين حقيقت مى رساند كه مردم ستمديده و محروم از نام " مهدى " به عنوان منجى و نجات بخش تلقى ذهنى و ادعائى داشتند و با استمداد از آن زمينه، مى خواستند خود را از استيلاى حاكمان اموى ستمگر، رهائى بخشند تنها با نام " مهدى " نه با داشتن خصوصيات و ويژگيهاى امام معصوم (عليه السلام) و رهبر راستين واقعى و الهى.
كيسانيه معتقد بودند ظهور منجى، در پايان هر دوره از ظلم و بيدادگرى و سختى جريان دارد. از اين رو ظلم و بى عدالتى موجود و فشار ناشى از آن، موجب جذب مردم به ابن حنفيه و مناديان او گرديده است. نه احتساب حق و امامت واقعى و مراتب الهى و معنوى او، در پاره اى از تواريخ و منابع اسلامى وجود دارد كه امام باقر (عليه السلام) افراد فداكارى را در مبارزه بر عليه پيروان محمد بن حنفيه و پسرش ابوهاشم بسيج نمود تا عليه دعاوى او ايستادگى نمايند. كه تفصيل آن در كتب " ملل و نحل " و كلام قديم و جديد مضبوط است.
2. مهدى سفيانى:
امويان مى گفتند وقتى علويان، مهدى داشته باشد و عباسيان مهدى داشته باشند پس چرا ما مهدى نداشته باشيم؟ از اين رو آنان نيز براى خود مهدى تراشيدند كه ملقب به " سفيانى " گشت. و اين پندار از آنجا نشأت گرفته بود كه وقتى حكومت خودكامهء اموى و روش بى بند و بار زندگى آنان انتظارات مسلمين را به خصوص پس از قتل عام كربلا ناكام گذاشت مسلمانان به تصور و انديشه در عقيده مهدويت پرداختند، مهدى را رهبرى مىدانستند كه مستقيما به وسيله خدا هدايت مى شود و اين امر مخصوص شيعيان نبود جز شيعيان هم به آن توجه داشتند و اين موضوع خود، تعميم و همگانى بودن مسئله مهدويت ميان تسنن و تشيع را نشان مى دهد.
قتل عام كربلا و شهادت امام حسين (عليه السلام) تنها نوادهء باقيمانده پيامبر (صلى الله عليه وآله)، خراب كردن خانه كعبه، محاصرهء مدينه و تحميل مصائب روز افزون، به كوفيان هوادار على (عليه السلام) زمينههاى فكرى و زير بنائى و فعاليتهاى زير زمينى را براى قيام مهدى در افكار و