كمال است و خداوند عليم و حكيم هم مى خواهد بشر را به كمال مطلوب خويش برساند.
آرى او با تولد خود نظريهء " حكومت واحده جهانى " را به دنيا آورد. در آن روز اين فكر براى بشريت غير قابل هضم بود، دنيا نمى توانست، آن را حتى به صورت يك نظريه هم بپذيرد، مگر ممكن است در جهان يك حكومت آن هم بر اساس عدل و داد برقرار شود؟
شرايط و امكانات خاص آن زمان طورى بود كه بشريت در مقابل نويد " حكومت واحده جهانى امام زمان (عليه السلام) " غرق در حيرت و شگفتى مى شد، آنان كه مؤمن بودند اين نويد را به صورت رازى الهى مىپذيرفتند و آنها كه از حريم ايمان، به دور بودند با لبخندى تمسخرآميز از آن رد مى شدند. آنان نمىتوانستند ديد خود را از فراز اعصار و قرون عبور داده و از پشت عينك ناموس تكامل، چهرهء تغيير يافته و متكامل دنياى امروز را ببينند.
در آن روزى كه اسلام مسألة " حكومت واحده جهانى " را آن هم بر اساس عدالتى واقعى همراه با وجود مهدى، امام زمان، به دنيا عرضه داشت، افكار بشريت آن را به صورت رازى بزرگ و غير قابل حل تلقى مى كرد. ولى گذشت زمان پرده از چهرهء اين راز برداشت، و اين جهان امروز است كه با فريادهائى بلند، از پشت بلندگوهاى جهانى و از درون سازمانهاى بين المللى، بشريت را به سوى حكومتى واحده و جهانى متحد دعوت مى كند. اين وحدتهاى اروپائى، آسيايى و آفريقائى... نشانى از آن وحدتگرايى بشرى و اين پديده نمودارى از تكامل عقل بشرى است. نمى توان انكار كرد كه دنياى امروز در راه ايجاد زمينه براى رسيدن به يك صلح و صفاى جهانى، به تلاشى پى گير و مقدس دست زده است. راستش اين است كه دو بلوك شرق و غرب و اصولا بشريت از اين همه نابسامانى و از اين همه وحشت و اضطراب و ترور به تنگ آمده است و مىكوشد تا بلكه با فرمولى قابل قبول، امنيت و عدالت جهانى برقرار نموده و محيطى بوجود آورد كه انسانيت بتواند در مسير صحيح و واقعى خود، سير كند. بى آنكه مزاحم ديگرى يا از ديگر سو مزاحمت و ناراحتى احساس كند.
انسانيت بخواهد يا نخواهد ناچار رو به طرف يك چنين هدف و آرمان مقدسى پيش مى رود، زيرا نظام طبيعت بر اين پايه نهاده شده است كه هر موجودى به كمال لايق و