هنوز سير بشر در اين راه طولانى پايان نيافته است، به همان دليل كه واحدهاى بى شمار ديروز، در پرتو صنعت به دو سه واحد تقليل پيدا كرده است، مى رسد روزى كه اين دو سه واحد هم به تحليل رفته و بشر به صورتى واحد و يكپارچه درآيد. اين يك سير بشر است. از قرن هفدهم به بعد، بشر وارد زندگى صنعتى شد و انقلابهاى عظيمى در ناحيهء علم به وجود آورد و با اسلوب تجربه و مشاهده به موفقيت هاى درخشانى نيز نائل گرديد، تعدادى از دانشمندان بشر (نه همه) كه اعجاز عظيم روش تجربى را به صورت پيروزيهاى بزرگ علمى و واحدهاى قدرتمند صنعتى ديدند، اعتماد خود را از هر اسلوب ديگرى برداشته، و يكسره تمام كارها و مطالعات خود را بر پايهء تجربه و مشاهده قرار دادند، نفوذ اسلوب تجربه، به ناچار مسائل غير قابل تجربه را از ميدان بحث علماء خارج كرد، و از همين جا بود كه كم و بيش، بى اعتقادى به خدا در مغز عده اى كه سطحى تر از ديگران فكر مىكردند نمودار گرديد، زيرا سيستم تجربى به حكم اينكه خدا را نه در لابراتوار، و نه در زير ميكروسكوپ و نه از پشت تليسكوپهاى عظيم مشاهده نمى كند، نمى توانست به آن عقيده داشته باشد، اين قبيل مردم از اين مطلب غفلت كردند كه در راه خداشناسى عينكى جز تجربه و مشاهده بايد به چشم داشت، در هر صورت ايمان به خدا كه روح مذهب و پايهء هر گونه الزامات اخلاقى است در روح عده اى متزلزل گرديد و با اين تزلزل دريچههاى گناه و فساد به روى جامعهء بشرى گشوده شد و لذا مىبينيم با اين كه امروز بشر از نظر علمى فوق العاده ترقى كرده ولى در عين حال بدبختى و فساد از در و ديوار جامعه ها فرو مىبارد، و هر روز هم بر حجم آن افزوده مى گردد، امروز بشر، جز خودش و هواهاى خودش را نمى بيند و چون ايمانش هم به خدا و مذهب تضعيف شده براى نيل به هواهاى خويش به هر ظلم و ستمى مى زند و اين ها همه بر خلاف مزاج اجتماع است و نتيجتا در آن توليد فشار مى كند، و اين فشار به حد اعلاى خود كه رسيد تحولى را به دنبال خواهد داشت، چه آنكه اين قانون طبيعى است كه هر فشارى به دنبال خود، انفجارى دارد، و اين قانون طبيعى در شئون اجتماعى نيز به طور صد در صد، صدق مى كند مزاج اجتماع با پاره اى از امور سازگار است، عدل، درستى، امانت، احترام به قانون
(١٨٥٥)