عده اى از شما كسان و بستگان خود را در جنگ صفين وعده اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده اند، گروه اول بر كشتگان خود اشگ مىريختند، و گروه دوم، خون كشتگان خود را مى خواستند، بقيه نيز به پيروى از ما سرپيچى مى كنند.
معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و سربلندى ما است، اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، با او به مبارزه برخيزيم و با شمشير پاسخ او را بدهيم، و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، پيشنهاد او را بپذيريم و رضايت شما را تأمين كنيم ".
سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: البقيه البقيه. ما زندگى مى خواهيم، ما مى خواهيم زنده بمانيم!! (1) آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام (عليه السلام) با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى كه از عناصر متضادى تشكيل يافته بود و با كوچكترين غفلت، احتمال حادثه آفرينى بود هرگز اميد پيروزى مى رفت؟ اگر فرضا امام حسن (عليه السلام) و معاويه جاى خود را عوض مى كردند و معاويه در رأس چنين سپاهى قرار مى گرفت آيا مى توانست جز كارى كه امام حسن (عليه السلام) كرد انجام دهد؟!
حقيقت امر اينست كه ستون فقرات نيروهاى عراقى از دوران حكميت شكسته شده بود در آن اواخر دوران على (عليه السلام) هم به تحليل رفته بود، در دوران امام حسن (عليه السلام) كه هيچ كارآيى نداشت و با چنين نيروى ناكارآمد امام حسن (عليه السلام) چه كار مى توانست انجام دهد؟
فرماندهان خائن چگونه رجال بزرگ عراق و برخى از فرماندهان عاليرتبهى ارتش امام مجتبى (عليه السلام) در سخت ترين شرايط، امام را تنها گذاشتند و خود را به معاويه فروختند.
برخى از نويسندگان و مورخان گذشته ومعاصر، حقايق تاريخى را تحريف نموده ادعا كرده اند كه امام حسن مجتبى (عليه السلام) آهنگ جنگ و مخالفت با معاويه نداشت، بلكه از روز