" زيركترين زيركان، صاحبان تقوى مى باشند و احمق ترين احمقان، افراد فاجر و فاسق مى باشند (1)، من در اين مورد كه با معاويه اختلاف داشتم اگر حق شخصى ام بود او اولى تر از من مى باشد و اگر حق شخصى من بود پس به خاطر اصلاح حال امت وحفظ و نگهدارى خونهاى آنان، رها نمودم ". (2) اعترافات مخالفان 1. گفتار ابوبكر: " عقبة بن حارث گفت: ابوبكر نماز را خواند سپس از مسجد خارج شد و امام حسن را ديد كه با كودكان بازى مى كند او را گرفت و روى شانهء خود قرار داده و گفت: پدرم فداى كسى باد! كه شبيه پيامبر است ". (3) 2. انس بن مالك: " بخارى در صحيح خود در باب مناقب الحسن والحسين (عليه السلام)، به سند خود از انس روايت كرده كه گفت: هيچ كس شباهتش بيشتر از حسن بن على به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نبود ". (4) زبير گفت: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) " حسن " (عليه السلام) را مىبوسيد و او را به سينهء خود مى فشرد و مىبوئيد در خدمتش مردى از انصار بود كه از عمل پيامبر تعجب كرد و گفت: من پسرى دارم كه به حد بلوغ رسيده است و من تاكنون او را نبوسيدهام. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: اين كه خداوند رحمت وعاطفه را از دل تو برگرفته، من چه گناهى دارم؟ ". (5) " مساور مولى بن سعد بن بكر گفت: روزى كه امام " حسن مجتبى " (عليه السلام) فوت كرد، ابوهريره را ديدم در مسجد ايستاده و در حالى كه به شدت مىگريست با صداى بلند فرياد مى زدند كه اى مردم! امروز محبوب رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از دنيا رفت ".
" زهير بن اقمر گفت: " حسن بن على " (عليه السلام) بعد از شهادت " على " (عليه السلام) مشغول ايراد خطابه اى بود كه مردى بلند قامت از قبيلهء " ازد " برخاست وگفت: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را ديدم اين آقا را به دوش خود سوار كرده ومى فرمايند: كسى كه مرا دوست مى دارد، بايد