تداوم جنگ سرد امام (عليه السلام) پس از بيعت نيز، خلافت را حق خود مى دانست و هرگز نمى گفت معاويه خليفهء حقيقى است بلكه وى را امير مصلحتى و موقتى معرفى مى كرد و در واقع مبارزه خود را در جلوههاى ديگر با معاويه ادامه مى داد از جمله:
1. ابن اثير در اسد الغابه مىنويسد: " هنگامى كه امام حسن (عليه السلام) با معاويه، بيعت كرد، پيش از آنكه معاويه وارد كوفه شود، امام در جمع مردم اين چنين سخن گفت:
ايها الناس! انما نحن امرائكم وضيفائكم، ونحن اهل بيت نبيكم الذين أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا. اى مردم! ما اميران و مهمانان بر شمائيم، اهل بيت رسول خدا ما هستيم، اهلبيتى كه خدا پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخته است.
امام سخنان خود را تكرار كرد و آن قدر تكرار كرد كه سخنان مظلومانه او كه حكايت از بى وفائى مردم داشت آنان را به حال انفعال و ندامت و گريه وادارد ". (1) 2. آنگاه كه معاويه وارد كوفه شد و همه مردم با او بيعت كردند، عمروعاص به معاويه گفت از امام حسن بخواه كه خطبه اى بخواند معاويه امتناع و مقاومت كرد ولى سرانجام تسليم شد و از امام خواست تا خطبه اى بخواند و امام در حضور همگان اين چنين فرمود:
" ايها الناس! فان الله هداكم باولنا، وحقن دمائكم بآخرنا، الا ان أكيس الكيس التقى، و ان أعجز العجز، الفجور، وان هذا الأمر الذى اختلفت انا ومعاوية فيه، اما ان يكون احق به منى، و اما ان يكون حقى تركته لله عزوجل لأصلاح امة محمد 9 وحقن دمائكم مردم!
خداوند شما را با نخستين فرد ما (كه پيامبر خدا باشد) هدايت فرمود و خون شما را با آخرين فرد موجود ما حفظ و نگهدارى نمود بدانيد زيرك ترين زيركان آن فرد با تقوى و خداشناس است و عاجزترين عاجزان فرد گناهكار و فاسق است در اين خصوص كه من و معاويه مخاصمه داشتيم چه او شايستگى داشته باشد يا اينكه حق من بوده باشد به خاطر اصلاح امور امت وحفظ خون آنان من رها نمودم سپس به معاويه نگريست و