ترفندهاى معاويه معاويه، عبد الرحمن بن سمره را پيش عبيدالله فرستاد تا وى را بفريبد ولى عبيدالله تسليم نشد و وى را طرد نمود (فكذبوه وشتموه)، عبد الرحمن بار دوم از سوى معاويه پيش عبيدالله آمد و دو نكته را يادآور شد. نخست آنكه امام حسن (عليه السلام) نامه اى به معاويه نوشته است و از وى تقاضاى صلح نموده است.
و ديگر آنكه يك ميليون درهم پيشكش معاويه به عبيدالله است در صورتى كه به معاويه بپيوندد. عبيدالله، پنداشت كه پيام معاويه، صادق است و پيش خود انديشيد وقتى كه صلح در مى گيرد، چه خوب است كه به پيشكش معاويه دست يابم. آرى عبيدالله دچار حرص و طمع، بدون مشورت با امام، و روشن شدن اصل قضيه، لشكر خود را رها كرد، پيرو آن بسيارى از سپاه همراه او نيز به دشمن پيوستند. معاويه كه گمان مى كرد ستون فقرات سپاه امام را شكسته است، دستور حمله به لشكر امام را صادر كرد ولى با هشيارى و مقاومت سرسختانهء قيس بن سعد رو به رو شد و پس از تلفات سنگين، ناچار با قيس از طريق فرستاده ء خود به گفتگو نشست وقيس تسليم او نشد ولى مجموعه اى كه همراه امام بودند، با ناسازگاريهاى خود، زمينهء پذيرش صلح را فراهم آوردند ". (1) طبرى مىنويسد: معاويه در آغاز شايع كرده بود كه قيس كشته شد. (2) نامههاى ميان معاويه وقيس معاويه، پس از ملحق شدن عبيدالله از لشكر امام حسن، به لشكرگاه او، به قيس بن سعد بن عباده، نامه اى نوشت و وى را به سوى خويش فرا خواند وقيس پاسخ منفى داد، سپس در نامه اى ديگر معاويه به ترور شخصيت وى همت گماشت و به او نوشت:
" انما انت يهودى ابن يهودى ". (3)