1. در صفين شما به خاطر خدا، عمل مى كرديد دين خود را مورد حمايت و از دنيا چشم پوشى داشتيد ولى ألان روحيهء شما عكس آن است.
2. امروز شما نسبت به خليفه و امام خود، صادق نبوده و منافقانه عمل مى كنيد و در گذشته اين چنين نبوده ايد.
3. دلهاى شما عزادار است و به مقتولين در صفين و نهروان مىانديشيد. براى مقتولين صفين اشك مىريزيد و براى مقتولين نهروان خون خواهى مىنمائيد.
امام مجتبى (عليه السلام) سپس، رسما درخواست شوم معاويه را مطرح كرد و فرمود:
معاويه ما را به مسأله اى فرا مى خواند كه در آن، نفعى و حق خواهى و عدلى براى ما نيست.
اگر مرد جنگيد، پيشنهاد او را رد كنيم و كار را به خدا بسپاريم و دست به قبضهء شمشير ببريم ولى اگر طالب زندگى هستيد، آن را رد نكنيم و طبق نظر شما عمل كنيم.
در اين هنگام جمعيت حاضر از هر ناحيه بانگ برآوردند زندگى! زندگى! امام احساس كرد كه تنها ماند و هنگامى كه مردم امام را رها كردند امام صلح را پذيرفت. (1) صلح خواهى مردم واقعيت امر آن است، پيش از آن كه امام (عليه السلام) نظر خود را درباره صلح، بازگو نمايد مردم نظر خود را دادند، چنان كه قبلا از قول ابن اثير نقل كرديم نداى " البقية البقية " را سردادند.
امام (عليه السلام) وقتى كه زمينهء اجتماعى را براى نبرد مساعد نديد وادار شد كه صلح ناخواسته را بپذيرد.
راز صلح امام را از زبان خود امام حسن (عليه السلام) مى توان به دست آورد كه فرمود: " إنى رأيت هوى اعظم الناس في الصلح، وكرهوا الحرب، فلم احب ان احملهم على ما يكرهون ". (2) من ديدم تمايل اكثريت مردم به صلح و ترك مخاصمه است و از جنگ = + * * * + =