پيامبر شمائيم، ما كسانى هستيم كه خدا پليدى را از ما دور داشته است ".
و اين كلام را چند بار تكرار نمود و همه ى اهل مجلس گريستند. (1) اين كلام، به نوبهء خود، هشدارى به مردم و تذكارى ديگر از اختصاص خلافت به امام مجتبى (عليه السلام) بود ولى مگر گوش شنوايى وجود داشت؟
چنان كه پس از امضاء ترك مقابله (صلحنامه) نيز با پيشنهاد معاويه، امام خطبه خواند و در حضور همگان اين چنين فرمود:
اى مردم، خدا شما را توسط نخستين ما (پيامبر اكرم) هدايت كرد و به وسيله آخرين ما خون شما را حفظ نمود. (2) امام (عليه السلام) حدود پنج ماه و نيم خلافت كرد و پس از مسأله امضاء ترك مخاصمه (صلحنامه)، در جهت باز داشتن معاويه از اقدام به نسل كشى، به سوى مدينه حركت كرد.
مردى در محضر امام (عليه السلام) نسبت به اين صلحنامه اعتراض كرد. امام پاسخ داد: حكومت بنى اميه همان است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در خواب ديده بود كه بنى اميه يكى پس از ديگرى به بالاى منبر او رفت و آمد دارند، وقتى از خواب بيدار شد، به خاطر او سوره " انا اعطيناك الكوثر و نيز سوره انا انزلناه في ليلة القدر " نازل گرديد. (3) مردم شناسى امام مجتبى (عليه السلام) ابن اثير در اسد الغابه مىنگارد: هنگامى كه امام (عليه السلام) نامه اى به معاويه نوشت و وى را به اطاعت از خود فرا خواند ولى معاويه در برابر او سر تعظيم فرود نياورد و كار به مقاتله انجاميد و خود را صلح طلب و امام را جنگ طلب، معرفى نمود و ترفند معاويه در ياران مجتبى (عليه السلام) مؤثر واقع شده بود. امام (عليه السلام) به طور آشكار در جمع مردم، شيداى صلح تحميلى، از چگونگى روحيه جمعيت حاضر سخن به ميان آورد و خاطر نشان كرد: