صورت گرفت. (1) چنان كه: محدث قمى در منتهى الأمال مىنويسد:
" معاويه، يك ميليون درهم، به عبيدالله وعده داد. نصف آن را نقدا پرداخت و نيمى ديگر را پس از دخول معاويه به كوفه، به پردازد، عبيدالله به لشكر معاويه پيوست، قيس بن سعد رياست لشكر را عهده دار شد و جمعيت را به ثبات قدم، در صراط امام (عليه السلام) دعوت مى كرد ولى هر شب گروه گروه از لشكر امام (عليه السلام) به معاويه مى پيوستند، قيس آنچنان به امام وفادار بود كه حتى پس از صلح امام، در جلسهء معاويه وارد شد به او گفتند بيعت كن، او به امام نگريست و گفت: ان هذا امامى، وهو ذو اختيارى - امام از او خواست تا بيعت كند قيس تسليم امر او شد. اينك در چنين شرايط پيش آمده امام حسن (عليه السلام) چه كارى، جز متاركهى جنگ را مى توانستند انجام دهند؟ و اينك عوامل آن:
1. راهى منحصر به فرد:
در تحف العقول آمده است كه پس از انعقاد صلح تحميلى، برخى به امام گفتند: " يا مذل المؤمنين! " امام در پاسخ فرمودند:
" من خواركننده ء مؤمنان نيستم بلكه عزت بخش مؤمنان مى باشم وقتى شما را ديدم كه توان محاربه نداريد جنگ را رها كردم تا شما سالم بمانيد آنچنان كه حضرت خضر، كشتى را سوراخ نمود تا اصحاب او زنده بمانند و من هم اين چنين رفتارى نمودم ". (2) 2. تقيه:
صلح با معاويه، بر اساس تقيه بود، بديهى است كه تصميمات تقيه اى، تصميمات تحميلى است. هنگامى كه يكى از افراد كنار امام، به امام اعتراض كرد كه چرا با معاويه صلح كرده اى، امام فرمودند:
" پدرم مى گفت چه چيزى روشنائى بخش تر چشم از تقيه مى باشد تقيه سپر مؤمن است و اگر تقيه نمى بود هرگز خدا عبادت نمى شد خداوند متعال مى فرمايد:... مؤمنان