آنجا كه مقدور است به طور نسبى، تأمين نمايد از اين رو هنگامى كه ناگزير شد با معاويه كنار آيد، طبق ماده اول با اين شرايط حكومت را به وى واگذار كرد كه در اداره ء امور جامعه اسلامى بر اساس قوانين قرآن و طبق روش پيامبر (صلى الله عليه وآله) رفتار نمايد بديهى است نظر امام تنها رسيدن به قدرت و حكومت نبود، بلكه هدف اصلى صيانت و نگهدارى تعاليم اسلام در اجتماع، و رهبرى جامعه بر اساس اين تعاليم بود و اگر اين روش به وسيله معاويه اجرا مى شد، باز تا حدودى هدف اصلى تأمين شده بود.
به علاوه طبق ماده دوم، پس از مرگ معاويه، حسن بن على (عليه السلام) مى توانست آزادانه رهبرى جامعه اسلامى را به عهده بگيرد. و با توجه به اينكه معاويه در حدود سى سال از آن حضرت بزرگتر بود. (1) و در آن زمان دوران پيرى را مى گذراند و طبق شرايط عادى اميد فراوان مى رفت عمر وى چندان طول نكشد، روشن مى شود كه اين شرط با محاسبات عادى تا چه حد به نفع امام و مسلمانان بود.
بقيه مواد پيمان نيز، هر كدام حائز اهميت بود زيرا در شرايطى كه امير مؤمنان (عليه السلام) در مراسم نماز جمعه در حال نماز با كمال بىپروايى مورد سب و شتم قرار مى گرفت و اين كار به صورت يك بدعت ريشه دارى در آمده بود و شيعيان و دوست داران آن حضرت و افراد خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) همه جا مورد تعقيب و در معرض تهديد و شكنجه بودند ارزش چنين تعهدى غير قابل انكار بود.
مورخان مزدور آنچه از مجموع مفاد پيام صلح و ساير قراين بر مى آيد اين است كه امام حسن فقط قدرت و رهبرى سياسى را به معاويه تسليم كرد، نه خلافت و پيشوايى دينى را كه خاص آن حضرت بود.
ولى متأسفانه مورخان مغرض در طى تاريخ، كوشيده اند متن اين پيمان تاريخ را