به عقد امام مجتبى (عليه السلام) درآمد. (1) 5. روزى، در حضور معاويه و عمروعاص و شاميان، امام مجتبى (عليه السلام) در خطبه اى خود را معرفى كرد. معاويه گفت: اما انك يا حسن قد كنت ترجو ان تكون خليفة ولست هناك.
اما تو اى حسن، انتظار مى كشيدى تا خليفه، شوى! ولى اين چنين نشد.
امام در پاسخ داد: خليفه، پيامبر (صلى الله عليه وآله) كسى است كه طبق سيره ء پيامبر (صلى الله عليه وآله) عمل كند، اطاعت خدا را پيشه ى خود سازد، ولى كسى كه بر اساس جور حكم مى دهد و سنت رسول خدا را تعطيل مى كند، خليفه نيست، كسى كه دنيا را به عنوان پدر و مادر خود برگزيد كسى كه بندگان خود را بازيچهء هوس بازيهاى خود و با اموال مردم، طبق دلخواه خود عمل مى كند او خليفه نيست. (2) 6. روزى معاويه در مدينه در خطبه اى گفت: ابن على بن ابيطالب؟
امام حسن (عليه السلام) از جاى برخاست و در حضور همگان فرمود: " - خداوند رسولى را مبعوث نكرد جز آنكه از اهل بيت او براى او وصى و جانشين، برگزيد و هيچ پيامبرى مبعوث نگشت جز آنكه براى او دشمنى از انسانهاى اهل جرم و معاصى قرار داده است.
على (عليه السلام) وصى پيامبر (صلى الله عليه وآله) بود و من پسر على (عليه السلام) هستم. تو اى معاويه پسر صخر و جد تو حرب است ولى جد من رسول خدا است مادرت هند است ولى مادر من فاطمه (عليه السلام) است، جده من خديجه است ولى جده تو نسيله است. خدا لعنت كند كسى را كه از جهت حسب ونسب، پست است و در كفر سابقه دار است و مردم از او خاطرات بدى دارند ونفاق او شديد است ". در اين هنگام همه مردم حاضر آمين گفتند، در اين جا بود كه معاويه از منبر فرود آمد. (3)