مصلحت آن كار را بيان كرد، موسى راضى و خشنود شد ". (1) اكنون كار من، شما را خشمگين و ناخشنود كرد، زيرا از حكمت و مصلحت اين كار بى اطلاع هستيد، يقين بدانيد كه اگر من اين كار را انجام نمى دادم يك نفر از شيعيان ما، بر روى زمين باقى نمى ماند ". (2) معاويه، نسل كشى نسبت به شيعه انجام مى داد و حمام خون به راه مى انداخت.
شبيه اين مطلب را امام صادق (عليه السلام) از امام مجتبى (عليه السلام) نقل مى كند هنگامى كه به آن حضرت گفته شد: اى خواركننده ء مؤمنان! و حضرت در پاسخ فرمود:
من خوار كننده ء مؤمنين نيستم، بلكه با اين كارم به آنان عزت دادم، چون ديدم شما از نظر نظامى بر آنان غالب نمى شويد، و امر خلافت را واگذار كردم و از اين راه سدى، سر راه خون ريزى معاويه، ايجاد كردم. (3) نسايى محدث معروف اهل سنت هنگامى كه وارد شام شد وحديثى در فضيلت على (عليه السلام) بر زبان آورد، از او خواستند درباره فضيلت معاويه نيز حديثى از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نقل كند. گفت كه من حديثى در فضيلت معاويه ندارم، جز اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله) درباره او فرمود: " خداوند هرگز شكم او را سير نكند! " مردم شام بر سرش ريختند و آن قدر او را كتك زدند كه در زير دست و پا از دنيا رفت. البته احاديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) درباره معاويه داريم كه حضرت فرمود: " اذا رايتم معاوية يخطب على منبرى فاقتلوه... ". " اگر معاويه را روى منبرم ديديد پس او را بكشيد ". (4) احمد حنبل در مسند خود در مذمت معاويه و عمروعاص ولعن آنها، در حديثى معروف، اسم معاويه و عمروعاص را حذف كرده است و به جاى آن فلان و فلان آورده