مى آيد و در ابتداء به واسطه لزوم اين شر چنين تصور مى شود كه مقصود به قصد اول است و حال آنكه چنين نيست، بلكه مقصود به قصد ثانى است تا اينكه او و ساير معلولاتش كه از عقل اول صادر مى شوند از عقل اول متمايز گردند، و مراد از لفظ قدر همين معنايى است كه ذكر شد، و خداوند مى فرمايد: (انزلنا من السماء ماء طهورا لنحيى به بلدة ميتا ونسقيه مما خلقنا انعاما واناسى كثيرا) (1) ناظر به اين مسألة است.
و لكن استقصاء كائنات و به طور كامل جميع خيراتى كه در كائنات مادى وجود دارد بقاى آنها بدون (آب) ممكن نيست، و حال آنكه اگر عابدى در آن واقع شود، غرق مى گردد، و همچنين آتش كه مصالح و منافع آن براى عالم وجود معين و مسلم است و در عين حال هرچه به او نزديك شود مىسوزاند، و آنچه كه در اين عالم است، اين چنين است. پس معلوم شد خير است كه مقصود به ذات و منظور به قصد اول است، و لكن دخول شر، بالعرض و به قصد ثانى مى باشد هر چند همگى به قدر حق است.
و حمد مخصوص خداوند بخشنده عقل است و الهام كننده صواب و درود خداوندى بر سيد ابرار محمد و آل اطهارش و صحابى پاكش كه آقا و سرور نيكانند.
* * *