مبارز خواست، يكى از پهلوانان صحابه كه او را عامر مى گفتند بيرون رفت ومرحب با او جنگ كرد وشمشير عامر به خودش بازگشت وشهيد شد. مرحب افتخار افزود وهمچنان رجز گفتن آغاز مى كرد وجولان مى كرد وكسى به مبارزت نمى توانست رفت، حضرت امير المؤمنين (ع) به مبارزت او بيرون رفت واين رجز در جواب او گفت:
أنا الذي سمتني أمي حيدره * كليث غابات كريه المنظره أكيلكم بالسيف كيل السندره يعنى: من آن كسم كه مادر من مرا حيدر نام كرده همچو شير بيشه ها، ترش روى آمده ام، ايشان را پر سازم كيل بزرگ شمشير. چون مقابل مرحب رسيد شمشير بر آن كلاه خود سنگين او زد وبشكافت تا سينه مرحب واو را هلاك كرد ومسلمانان تكبير گفتند وبه يكبار حمله كردند وپيش قلعه رفتند ودر آن قلعه تمام از آهن بود وچهار مرد زورين آن را قرار مى كردند.
گويند: چهار هزار من بود، آن حضرت به قوت صمدانى كه از خزانه مواهب رحمانى او را كرامت شده بود آن در را بر كند وسپر ساخت وتا آخر روز جنگ مى كرند، آن در را سپر خود ساخته بود تا قلعه فتح فرمود وخيبر به قوت بازوى آن حضرت مسخر شد ودر اين فقره بدان فتح وقتل مرحب اشارت است.
المظهر للعجائب والمظهر للغرائب بنوره المستبين آن حضرت محل ظهور امور عجيبه وظاهر گرداننده غرائب است به نور روشن خود.
واين اشارت است به كرامات وآيات غريبه كه [از] آن حضرت ظاهر شده وچون آن حضرت وصى حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم [بود] بايد كه هر معجزه كه حضرت پيغمبر نموده از هر جنس، آن حضرت هم مثل آن كرامتى