كردند وبى استحقاق بر آن حضرت بيرون آمدند، وآن حضرت با ايشان جنگ فرمود. سوم: خوارج كه در نهروان با آن حضرت جنگ كردند وحضرت پيغمبر نشانه خوارج را ياد فرمود وايشان را مارقان خوانده، چنانچه در حديث صحيح آمده از روايت ابو سعيد خدرى كه او گفت: نوبتى حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم قسمتى مى فرمود. شخصى از بنى تميم كه او را ذوالخويصره مى گفتند آمد وگفت: يا رسول الله! عدل كن در قسمت! آن حضرت فرمود: واى بر تو!
پس كه عدل كند هرگاه من عدل نكنم! به درستى كه زيانكار وبى بهره باشى تو، اگر من عدل نكنم! يكى ازاصحاب گفت: يا رسول الله! رخصت فرماى تا گردن او را بزنم. آن حضرت فرمود كه: او را بگذار كه جماعتى واصحابى آرد كه يكى از شما حقير مى شمارد نماز خود را نسبت با نماز ايشان، وروزه خود را نسبت به روزه ايشان، مى خوانند قرآن را واز حلق هاى ايشان در نمى گذرد، مى جهند از دين همچنانچه تير از صيد بيرون مى جهد، مراد آنكه ايشان عبادات وطاعات به جاى آورند وهيچ اثرى در ايشان ندارد، وبعد از آن فرمود: نشانه ايشان مردى سياه است كه يكى از دو بازوى او مثل پستان زنى باشد، ايشان بيرون آيند در وقت فرقت وجدايى مردمان. ودر روايتى آن است فرمود كه: ايشان بيرون آيند بر بهترين مردمان.
ابو سعيد فرمود: من گواهى مى دهم كه علي بن أبي طالب با ايشان مقاتله فرمود ومن با او بودم وامر فرمود تا آن مرد را طلب كردند در ميان كشتگان واو را بياوردند بدان صفت كه آن حضرت فرموده بود، ومن او را ديدم بدان وصف وشكل.
روايت كرده اند كه: چون حضرت امير المؤمنين از نهروان با خوارج جنگ كرد وتمامى ايشان را بشكست وبكشت الا نه نفر كه بيرون رفتند. اين حديث را روايت كرد وفرمود: هرگز با من دروغ نگفته اند، در ميان كشتگان طلب كنيد.