چون طلب كردند مردى را يافتند كه از يك دست او تا سر بازوى، همچو پستان زنى بيرون آمده بود. آن حضرت تكبير فرموده بود، ظاهر شد، واين از مناقب آن حضرت است.
الشهيد بسيف ابن ملجم الفاجر اللعين آن حضرت شهيد شد به شمشير پسر ملجم لعين مردود - عليه لعنة الله -.
واين اشارت است به شهادت آن حضرت. روايت كرده اند كه ابن ملجم عليه اللعنة والعذاب يكى از خوارج بود وبعد از واقعه نهروان كه خوارج كشته شدند او در مكه با دو خارجى ديگر - عليهم وعلى جميع الخوارج لعنة الله - حاضر شدند وبا يكديگر گفتند كه تمام عالم در دست ظالمان است. بياييد تا اتفاق كنيم وهر يكى از ما يكى از آن اميران را بكشيم، يكى گفت: من امير شام را بكشم، ويكى گفت: من امير مصر را بكشم ويكى گفت: من امير كوفه را بكشم واين ابن ملجم - عليه اللعنة - آن بود كه قبول كرد كه امير المؤمنين را عليه الصلاة والسلام كه امير كوفه بودند در آن وقت بكشد واتفاق كردند در شب هفدهم ماه رمضان اين كار بكنند ومتفرق شدند.
وابن ملجم عليه غضب الله به كوفه آمد وعاشق زنى شد از خوارج كه او را قطام مى گفتند واو گفت كاوين من آن است كه تو على را بكشى كه او پدر مرا در نهروان كشته. ابن ملجم ملعون گفت: من بدين كار آمده ام. شب هفدهم ماه رمضان ابن ملجم - عليه اللعنة - شمشير خود را كه پيش قطامه گذاشته بود واو به زهر، آلوده كرده بود، برداشت وبه مسجد كوفه آمد وپيش آستانه بخسبيد وآن شب حضرت امير المؤمنين عليه السلام همه شب عبادت فرموده ونماز گذارده ودر آن رمضان اندك طعامى خورده بود.
سحرگاه امير المؤمنين حسن وامير المؤمنين حسين ومحمد حنفيه عليهم السلام